ارز
نویسه گردانی:
ʼRZ
ارز. [ اَ ] (اِخ ) شهرکی است در ابتدای جبال طبرستان از ناحیه ٔ دیلم و بدانجا قلعه ای است حصین . ابوسعد منصوربن حسین آبی در تاریخ خود گوید: ارز قلعه ایست به طبرستان که حصاری شبیه یا قریب بدان از جهت استواری و بلندی و وسعت در روی زمین نیست و در آن بستان ها و آسیاهای دایره است و آب آن زائد بر حاجت است و فاضل آن به اودیه میریزد. (معجم البلدان ). رج-وع بسفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 129 شود.
واژه های همانند
۹۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عرض . [ ع َ رِ ] (از ع ، ص ، اِ) مخفف عارض . عرض دهنده ٔ لشکر. شمارکننده ٔ سپاهیان . سان دهنده . (فرهنگ فارسی معین ). مفتش . لشکرنویس : و از آن جا...
عرض . [ ع ِ ] (ع اِ) اندام . (منتهی الارب ). جسد. (اقرب الموارد). تن مردم . (مهذب الاسماء). بدن و جسد.(غیاث اللغات ). || هر عضو که از آن خو...
عرض . [ ع ِ ] (اِخ ) وادیی است به مدینه . (منتهی الارب ). علم است وادی خیبر را، و اکنون از آن عنزة است و در آن آبها و نخل و کشتها است . (ا...
عرض . [ ع ِ ] (اِخ ) مزارع است در حوالی مسجد قبلتین . (منتهی الارب ).
عرض . [ ع ِ ] (اِخ ) نخلستان و رودباری است در یمامة. (منتهی الارب ). عرض الیمامة، وادی یمامه است که از مهب شمال به سوی مهب جنوب جاری ش...
عرض . [ ع ِ رَ ] (ع مص ) پهن گردیدن . (از منتهی الارب ). پهن شدن ، ضد دراز گشتن .(از اقرب الموارد). انبساط و گسترش در خلاف جهت طول .(از تعریفا...
عرض . [ ع ُ ] (ع اِ) بن کوه . (منتهی الارب ). دامنه ٔ کوه . (از اقرب الموارد). || روی کوه . || کرانه . (منتهی الارب ).جانب . (اقرب الموارد)...
عرض . [ ع َ] (اِخ ) شهری است به شام . (منتهی الارب ). شهرکی است در بیابان شام که اکنون از اعمال حلب است . و آن بین تدمر و الرصافة الهشام...
عرض . [ ع ُ رُ ] (ع اِ) گوشه ٔ چشم . گویند: نظر اًلیه من عرض ؛ نگریست به وی از گوشه ٔ چشم . (از منتهی الارب ). || نوعی سیر و حرکت که در اسب ...
عارض /'ārez/ ۱. عارضه ، گوسال، پشمک/////////////////////////////////////////////////////////////////////// ور خو پَروانه دَهَد دَر فراغ سالی جُز ان را...