اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ارزاغ

نویسه گردانی: ʼRZʼḠ
ارزاغ . [ اِ ] (ع مص ) اِرزاغ ریح ؛ نم آوردن باد سرد. (منتهی الأرب ). || ارزاغ محتفر؛ بگل زمین رسیدن حفّار (کننده ). (منتهی الأرب ). بگل تر رسیدن . || ارزاغ ماء؛ کم شدن آب . (منتهی الأرب ). || ارزاغ ارض ؛ گل ناک گشتن آن . || ارزاغ در کسی ؛ طمع کردن در او و بسیار رنجانیدن او یا خوار داشتن و عیب کردن وی و ضعیف شمردن او. || ارزاغ مطر ارض را؛ گلناک کردن باران زمین را. (منتهی الأرب ). تر کردن باران زمین را. گل انگیختن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ارزاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رِزق . روزیها. - ارزاق الجند ؛ روزی لشکر. (مهذب الاسماء). رزق و مرسوم لشکر. (منتهی الأرب ). جیره . اجری .
(جمع رزق) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ورگان vergān (بلوچی) مرولان merulān (پشتو). ****فانکو آدینات 09163657861
ارزاق عمومی: همتای پارسی این دو و اژه ی عربی، این است: ورگان پاشمن vergāne pāŝman (بلوچی ـ پهلوی). ***فانکو آدینات 09163657861
ارزاق سلطان . [ اَ س ُ ] (اِخ ) ابن سلطان محمد خوارزمشاه . رجوع به حبط ج 1 ص 430 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.