ارغنون زن . [ اَ غ َ زَ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔارغنون . آن که ارغنون نوازد. (آنندراج )
: همی راندم فرس را من بتقریب
چو انگشتان مرد ارغنون زن .
منوچهری .
در کین سیاوش ارغنون زن
آن زخمه ٔ درفشان فروریخت .
خاقانی .
ز یونانیان ارغنون زن بسی
که بردند هوش از دل ِ هر کسی .
نظامی .