ارف
نویسه گردانی:
ʼRF
ارف . [اُ رَ ] (ع اِ) ج ِ اُرفَه . سامانها. حدهای چیزها.
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حاکم عرف . [ ک ِ م ِ ع ُ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حاکمی که از طرف دولت به ترافع و فصل خصومات و حکم پردازد. مقابل حاکم شرع .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
عرف الاسد. [ ع ُ فُل ْ اَ س َ ] (اِخ )جای جبهه است نزد منجمین . (یادداشت مرحوم دهخدا).