اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ارماک

نویسه گردانی: ʼRMAK
ارماک . [ اَ ] ۞ (اِ) نوعی قرفه ۞ مانند، در یمن میباشد. (نزهةالقلوب ). شبیه به قرفةالقرنفل ، و خوشبوست و از یمن آرنذ، چوبی است شبیه بدارچینی . چوبی است که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد. (مؤید الفضلاء). پوست درخت کادی است که بهندی کیوره نامند. (فهرست مخزن الادویة). چوبی یمنی است خوش بوی و ازماک نیز گویند و مانند قرفه ای است و بهترین آن بود که بوی آن ببوی قرفه ماند و طبیعت آن شیخ الرئیس گوید گرم است در دویم و خشک در اول و ارخیجانس گوید در وی قبض و تجفیف بود. منفعت وی آنست که بوی دهان خوش کند و قوة دل و دماغ دهد و اگر بر ورمهای گرم ضماد کنند، نافع بود و خوردن آن درد چشم را نافع بود و شکم ببندد و مصلح آن جلاب با بزرقطونا بود. بدل آن چوب کادی . (اختیارات بدیعی ). رجوع به ارمال و ارمالک شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ارماک . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رَمَک . جج ِ رَمَکة.
ارماک . [ اِ ] (ع مص ) مقیم کردن دیگری را بجائی . (منتهی الأرب ). مقیم کردن کسی را در جائی . ایستانیدن . ایستادانیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.