اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اروند

نویسه گردانی: ʼRWND
اروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) (رود...) دجله . (فرهنگ اسدی ) (سروری ) (اوبهی ). دَگله . دجله ٔ بغداد. (برهان ) (جهانگیری ). اراوند. (تحفةالسعادة) (برهان جامع) :
باروند رود اندر آورد روی
چنان چون بود مرددیهیم جوی
اگر پهلوانی ندانی زبان
بتازی تو اروند را دجله خوان .

فردوسی .


چنان دید کز تازیان صد هزار
هیونان مست و گسسته مهار
گذر یافتندی باروند رود
نماندی برین بوم و بر تاروپود...

فردوسی .


خروش آمد از راه اروند رود
بموبد چنین گفت هست این درود...
چوبر دجله بر یکدگر بگذرند
چنان تنگ پل را به پی بسپرند.

فردوسی .


فریدون که بگذشت از اروند رود
همی داد تخت مهی را درود.

فردوسی .


فرستاده از دین بکشور درود
گشاینده بی کشتی اروند رود.

اسدی .


دار اروند رود را بر یاد
که به تازی بود شط بغداد.

صاحب فرهنگ منظوم (از جهانگیری ).


رجوع به دجله شود. در کتب پهلوی بارها ((اروند)) بجای ((ارنگ ))آمده ۞ و این موجب اشتباه شده است چه از بعض کتب صراحتاً برمی آید که اروند در پهلوی اسم دجله است چنانکه در فصل سوم بهمن یشت بند 5 از اروند و فرات و اسورستان نام برده شده است . در بندهای 21 و 38 باز اسم اروند آمده . بهمن یشت مخصوصاًاز آخرالزمان بحث میکند و یکی از علائم ظهور سوشیانس (موعود زرتشتی ) را جنگی که در عراق واقع خواهد شد، میداند، بنابراین اروند در آنجا کلیةً به معنی دجله است . در (دادستان دینیک ) فصل 92 بند 2 آمده است : ((آبی که از اردویسور ناهید میریزد باندازه ٔ همه ٔ آبهائی است که در جهان جاری است به استثنای اروند... محل اردویسور در سپهر است .)) در اینجا نمیتوانیم بگوئیم که از اروند، دجله اراده شده است یا آنکه بجای رنگها(ارنگ ) استعمال شده و رودی در مشرق ایران مراد است .در (آفرین هفت امشاسپند) آمده : ((بشود که اورونت دارای تمام قوت ها شود)). اشپیگل ۞ در اینجا کلمه ٔ اورونت (اروند) را همان ارنگ بندهش و رنگهای اوستا دانسته مانند انکتیل دپُرون ۞ آن را با سیردریا یکی میداند.میتوان گفت که متأخرین اشتباهاً کلمه ٔ اروند را درپهلوی بجای کلمه ٔ ((اَرَک )) یا ((ارنگ )) استعمال کرده اند، چه (زادسپرم ) بعینه مانند بند اول از فصل بیستم بندهش از دو رود اوستا(رنگها) و (ونگوهی ) نام برده گوید از شمال کوه البرز دو رود بیرون می آید ولی بجای آنکه مثل بندهش بیکی از این دو رود ارنگ و بدیگری وه روت اسم بدهد اولی را ((اروند)) و دومی را ((وه ))مینامد: وجه تسمیه ٔ دجله باروند (ائورنت اوستا) بمناسبت شکوه و بزرگی و تندی رود مزبور است . (یشتها تألیف پورداود ج 1 صص 223 - 225 و ج 2 ص 327). || رودی است که از قصرشیرین گذرد و امروز آنرا الوند گویند. || رود نیل . (فرهنگ میرزا ابراهیم ). || (اِ) رود. (سروری ). رود بزرگ . (فرهنگ خطی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
اروند. [ اَ وَ ] (ص ) در اوستا ائورونت ۞ بمعنی تند و تیز و چالاک و توانا و دلیر و پهلوان است و در آبان یشت بند 131 و غیره آمده و در تفسیرپه...
اروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) کوهی است . (مهذب الاسماء). کوهی است بدر همدان . (فرهنگ اسدی ). کوه الوند ۞ . (سروری ) (غیاث اللغات ). نام کوهی است ...
اروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) دریای محیط. (برهان ). || (اِ) اقیانوس . || کره ٔ آب . (برهان ).
اروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) چشمه ٔ اروند بسیستان ، نی بسیاردرو میروید چندانکه در آبست بسنگ شده و آنچه در بیرون آبست نی مانده بود. (ن...
اروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) نام پدر لهراسب شاه که نسب وی بکیقباد میرسد. (سروری ) (برهان ) : که لهراسب بد پور اروندشاه که او را بدی آنزمان تاج و...
فرازین اروند. [ ف َ اَرْ وَ ] (اِ مرکب ) زبده و خلاصه ٔ عالم علوی . (آنندراج ). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان .
فرازین اروند. [ ف َ اَرْ وَ ] (اِخ ) نام کتابی از تألیفات شهنشاه عجم جمشید (!). (آنندراج ). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان .
ارمان و اروند. [ اَ ن ُ اَ وَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رنج و تعب . رنجگی . ارمان به معنی رنج و اروند تجربت . (فرهنگ اسدی ) : به ارمان و اروند م...
آروند. [ وَ ] (اِ) اَرْوَند. اورند. شأن و شوکت و فر و شکوه . (برهان ). رجوع به اورند و اورنگ شود.
عروند. [ ع ُرْ رُ وَ ] (اِخ )از قلاع و حصون صنعاء یمن است . (از معجم البلدان ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناصر اراوند
۱۳۹۰/۰۲/۱۱ Iran
0
0

aya kalmeye aravand dar avesta oumade? maniye aravand chiye?


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.