اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اروة

نویسه گردانی: ʼRW
اروة. [ اَرْ رُ وَ ] (اِخ ) گنگبار بحر احمر واقع دربین 40 درجه و 16 دقیقه ٔ طول غربی و 13 درجه و 36 دقیقه عرض شمالی ، در 30 میلی شمال غربی شهر مخا. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ). || جزیره ای است متعلق بدانمارک از دوک نشین شلسویک در دریای بالتیک ، بمسافت 10 میلی جنوب جزیره ٔ فیونی ۞ ، طول آن 14 میل و عرض 5 میل و سکنه 10000 تن و اراضی آن بسیار حاصلخیز است . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن رویم ، مکنی به ابوالقاسم . محدث بود. و رجوع به ابوالقاسم (عروة...) شود.
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن حزام بن مهاجر ضنی ، از بنی عذرة. شاعر بود و نسبت به دخترعم خود «عفراء» عشق میورزید، عروة و عفراء در یک منزل پرور...
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن حُدَیر تمیمی ، مشهور به ابن اُدَیّة از بزرگان نهروان بود و او نخستین کسی بود که گفت «لا حکم الا ﷲ». وی اشعث را...
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) ابن حارث همدانی ، مکنی به ابوفروة الکبیر. محدث بود. رجوع به ابوفروة الکبیر شود.
عروة. [ ع ُرْ وَ ] (ع اِ) گوشه و جای گرفت دلو و کوزه . (منتهی الارب ). گوشه و گوشواره و دسته . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). عروة از دلو و...
اروح . [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از روح . راحت بخشنده تر. آساینده تر. خوش آیندتر. باروح تر.- امثال : اروح من الیأس ؛ بدان مناسبت که گو...
بئر عروة. [ ب ِءْ رِ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) نام چاهی در مدینه منسوب به عروةبن زیاد. (از معجم البلدان ).
باب عروة. [ ب ِ ع ُ وَ ] (اِخ ) یکی از سه در دیوار مغربی مسجد حرام به مکه ٔ معظمه : ...بر دیوار مغربی که آن عرض مسجد است سه در است : نخست ...
قصر عروة. [ ق َ رِ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) قصری است در عقیق ، و به عروةبن زبیربن عوام منسوب است . عروةبن زبیر روایت کند که رسول خدا فرمود: زمین ا...
قصر عروة. [ ق َ رِ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) دهی است از نواحی بغداد در ناحیه ٔ بین النهرین . (معجم البلدان ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.