اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اریه

نویسه گردانی: ʼRYH
اریه . [ اِ ی ِ ] (اِخ ) دریاچه ٔ پهناوری است در آمریکای شمالی ، میان دومینیون متعلق بانگلیس و ممالک متحده از جانب شمال غربی محدود است بخطه ٔ قناده از دومینیون مزبور و از جهت جنوب شرقی با جمهوریهای نیورک ، پنسیلوانی ، و اوهیو متعلق بممالک متحده و از سوی مغرب بجمهوری میشیگان نیز از ممالک متحده . اریه ، در زبان قوم وحشی ایرگو که اهالی اصلیه ٔ این قطعه بوده به معنی گیلاسستان است . این دریاچه چهارمین دریاچه ٔ وسیعی است که بوسیله ٔ رود سن لوران با همدیگر متصل و مربوط میشوند آب دریاچه ٔ هورون که در جانب فوقانی دریاچه ٔ مذکور واقع گشته بواسطه ٔ نهر یک کیلومتری سنت کلر به این دریاچه وارد میشود و در اثنای جریان خود دریاچه ٔکوچکی تشکیل میدهد و آنرا دریاچه ٔ سنت کلر گویند.
دریاچه ٔ اریه از جنوب غربی بسوی شمال شرقی در بین 41 درجه و 25 دقیقه و 44 درجه و 55 دقیقه عرض شمالی ، 85 درجه و 54 دقیقه و 81 درجه و 15 دقیقه طول غربی امتداددارد طول اعظم آن به 385 هزارگز و عرض اعظم آن به 91هزارگز بالغ میشود و مساحت سطح وی قریب 000،25 کیلومتر است . ارتفاع سطح آن از سطح دریا 174 است یعنی 4 گز پست تر از سطح دریاچه ٔ هورون مذکور در فوق و از سطح دریاچه ٔ انتاریو که در زیر آن جا دارد 104 گز بلندتر است و از این رو فضول آبهای دریاچه ٔ مزبور بدریاچه ٔ انتاریو میریزد و در نتیجه ٔ این عمل آبشار معروف نیاگارا بوجود می آید. عمق این دریاچه بسیار کم است وکف آن بواسطه ٔ گلهائی که همراه رودهای وارده بروی می آیند تدریجاً موجب بالا آمدن و پرشدن وی میگردد و دور نیست که بمرور دهور خشک و مبدل بنهری شود. آب آن مواج و پرتلاطم است در فصل زمستان بواسطه ٔ انجماد مانععبور سفاین است . در سواحل آن قصبه های بزرگ و اسکله هاست مانند: بوفالو، اریه ، تولدو، دتروآ.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
اریه . [ اَ ی َ ] (سانسکریت ، ص ) در سانسکریت به معنی آریائی است . (یسنا تألیف پورداود ج 1 ص 34).
اریه . [ اِ ی َ ] (اِخ ) یکی از کوههای دوهزار مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 153 بخش انگلیسی ).
اریه . [ اِ ی ِ ] (اِخ ) ۞ شهری است در پنسیلوانی ازممالک متحده ٔ آمریکا در ساحل جنوبی دریاچه ای پهناورموسوم بهمین نام . جمعیت آن 142000 ت...
گیس عاریه . [ س ِ ی َ / ی ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کلاه گیس . گیسوان ساختگی . گیس مصنوعی . گیس غیرطبیعی . گیس عملی . (یادداشت مؤلف ).
آریه . [ ری ی َ ] (ع اِ) (شاید از ریشه ٔ فارسی آرواره ) سوراخ که دندان در آن جای دارد. (بحرالجواهر). || آری ّ. آخیه که چهارپایان را بدان ...
آریه . [ رِ ی ِ ] (اِخ ) نام سپهدار ایرانی طرفدار پادشاهی کوروش صغیر. این سپهدار در جنگ کوناکزا در 401 ق .م . فرمانده میسره ٔ سپاه بود. پس از...
اریح . [ اَ ی َ ] (ع ص ) محمل اریح ؛ بارگیر فراخ . (منتهی الارب ). اَروَح .
اریح . [ اَ ی َ ] (اِخ ) دهیست بشام . (منتهی الارب ). و آن لغتی است در اریحا. هذلی گوید:فلیت ُ عنه سیوف َ اَرْیَح َ اذباءَ بفکی و لم اَکَد اَج...
عاریة. [ ی َ ] (ع اِ) ۞ عاریت . هر چیز عاریتی ومنسوب به عار است از جهت آنکه طلب کردنش عار و ننگ است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از غیاث ...
عریة. [ ع َ ری ی َ ] (ع ص ، اِ) خرمابن بی بار. و خرمابن که بار آن خورده باشند. (منتهی الارب ).نخلی که آنچه بر آن است خورده باشند. (از اق...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.