اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

از

نویسه گردانی: ʼZ
از. [ اَزز ] (ع مص ) اَزاز. ازیز. ۞ جستن رگ . جهش رگ . || سخت جوشیدن دیگ . بجوش آمدن .(منتهی الارب ). برجوشیدن دیگ . (تاج المصادر بیهقی ): ازت القدر. || بهم درشدن . (تاج المصادر بیهقی ). || آمیختن با زن . || سخت دوشیدن ماده شتر. || آب ریختن . || جوشانیدن آب . || برانگیختن . برآغالیدن .بگناه دلالت کردن : انا ارسلنا الشیاطین علی الکافرین تؤزّهم ازاً (قرآن 83/19)؛ فرستادیم شیاطین را بر کافران که برانگیزند و برآغالند ایشان را بر گناه . || افروختن آتش : ازّ النار. (منتهی الارب ). || بجنبانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). از جای بجنبانیدن . از جای ببردن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت جنبانیدن چیزی و درآمیختن آن : ازّ الشی ٔ. (از منتهی الارب ). || فراهم آوردن . واهم آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) دردی در دمل .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
در لغت به معنی دعایی برای محافظت فرد از بلایا توسط خداوند است . در استعاره به معنی : می دانم شما به من کم لطفی می کنید یا خواهید کرد ، اما من از خداو...
نخستین فیلم سینمایی ایرانی که در سال 1389 هجری شمسی ساخته شد و برنده‌ی جایزه‌ی اسکار گردید. کارگردان آن اصغر فرهادی است که "درباره‌ی الی"، "چهارشنبه س...
لقمه از آهن چشیدن . [ل ُ م َ / م ِ اَ هََ چ َ دَ ] (مص مرکب ) لقمه ٔ آهن چشیدن . کنایه از زخم خوردن است . (آنندراج ) : آنکه سرش زرکش سلطان ک...
نام از شکم افتادن . [ اَ ش ِ ک َ اُ دَ ] (مص مرکب ) نابوده و معدوم شدن . (ناظم الاطباء).
گریه از چشم گشادن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ اَ چ َ / چ ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از چشم را به گریه آوردن : موی زیادت چو برآید ز چشم گریه سیار گش...
جان از کون دررفتن . [ اَ دَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) مردن . (ناظم الاطباء). ظاهراً هنگامی بکار میرود که بخواهند مردن کسی را بزشتی و تحقیر یاد کنند...
کنایه از آرامش و ایمنی به حد کمال موجود بودن. دریا رفته است تو گویی به خواب - هیچ نمی خورد تکان آب از آب رفته گویی همه ذرات به خواب - ن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
قدم ازجان برآوردن . [ ق َ دَ اَ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ترک جان گفتن باشد. (برهان ) (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.