اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ازاد

نویسه گردانی: ʼZʼD
ازاد. [ اَ ] (ع اِ) نوعی خرما در عراق و فلسطین : و بها [ بالسافیة ] رطب شبیه بالبرنی و الازاد بالعراق . (نخبة الدهر دمشقی ص 213).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آزاد دست. (ا. مرکب فا.). وسیله کار گیری گوشی همراه بدون در گیر شدن دستها بهنگام رانندگی و تأمین فاصله ایمن میان سر و امواج آهن ربائی گوشی که گمان م...
آزاد دست. آزاد دست. (ا. مرکب فا.). وسیله کار گیری گوشی همراه بدون در گیر شدن دستها بهنگام رانندگی و تأمین فاصله ایمن میان سر و امواج آهن ربائی گوش...
Hands free
هندز فری
شاید شما نیز این خبر را دریافت کرده اید: بزرگترین آرزوی رئیس دانشگاه صنعتی شریف دکتر رضا روستا آزاد روستا آزاد با اشاره به سوالی که از وی د...
آزاد حبشی . [ دِ ح َ ب َ ] (اِخ ) نامش الماس و در ابتدا مملوک سیدمحمد متخلص بسحاب بود، چون شعر فارسی نیک میگفت فتحعلی شاه قاجار او را بخرید و...
نجم آزاد. [ ن َ م ِ ] (اِخ ) اسم نفس فلک مشتری است . (انجمن آرا).
متنی حقوقی - فقهی که برای آزادی برگان و کنیزکان نوشته می شد. به آن آزاد نامچه هم گفته می شود.
چشمه آزاد. [ چ ِ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه حمام ، بخش جنت آباد شهرستان مشهد که در 30 هزارگزی شمال باختری صالح آباد واقع است . کوهستانی ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.