ازاز
نویسه گردانی:
ʼZʼZ
ازاز. [ اَ ] (ع مص ) از. ازیز. سخت جوشیدن : اَزَّت القِدْرُ. || بجوش آمدن : اَزَّت القِدْرُ. || آواز کردن ابر از دور: ازّت السحابة. || چیزی را سخت جنبانیدن : اَزَّ الشی َٔ. || درآمیختن چیزی را: اَزَّ الشی َٔ. || افروختن آتش : ازّ النارَ. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عضاض . [ ع ِ ] (ع اِ) گزیدن اسب و گزیدگی . (منتهی الارب ). گزیدگی اسب . (دهار). گزیدگی دابه و چهارپا. (از اقرب الموارد): برئت الیک من عضاض ...
عضاض . [ ع ُ / ع ُض ْ ضا ] (ع اِ) بن بینی نزدیک ابرو. (منتهی الارب ). عرنین بینی . (از اقرب الموارد).
عظاظ. [ ع ِ ] (ع مص ) همدیگر را گزیدن . (منتهی الارب ). به معنی عضاض است . (از اقرب الموارد). || با هم سختی کردن . (منتهی الارب ). سخت گردید...
عظاظ. [ ع ِ ] (ع اِ) دشنام آشکار. || شدت مشقت . || سختی جنگ . (از منتهی الارب ). مُعاظّة. رجوع به معاظة شود.
عضعض . [ ع َ ع َ ] (ع ص ) سخت بدخلق و عِض ّ،و برخی آن را خاص مذکر دانند. (از اقرب الموارد).