اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ازب

نویسه گردانی: ʼZB
ازب . [ اُ زِ ] (اِخ ) ۞ اوسویوس . مرحوم پیرنیا در ایران باستان آورده است : یکی از روحانیون مسیحی ، مولد فلسطین . وی در بیت المقدس و انطاکیه تحصیلات خود را باتمام رسانید و از پیروان فلسفه ٔ افلاطون گردید، زمان حیات او 263 - 340 م . است . این شخص کتب زیاد راجع بتاریخ عیسویت و قسطنطین اول امپراطور روم نوشته . کتاب او را راجع بامپراطور مزبور شبیه بکتاب کزنفون راجع بکوروش بزرگ (سیروپدی ) میدانند. او را پدر تاریخ عیسویت خوانده اند. ازکتب تاریخی وی ، کتابی است که در آن تاریخ کلیسا را از ابتدای ظهور مذهب عیسوی تا 324 م . شرح داده . وی از کتابخانه های مذهبی و دفترخانه های دولتی استفاده کرده و اسلوب انشاء وی را ستوده اند. ازب علاقه مند بود که علل وقایع را روشن کند و گذشته های دور را با اوضاع زمان خویش ارتباط دهد. کتاب او حاوی اطلاعات بسیار راجع بمشرق قدیم و ایران است . (ایران باستان ص 89).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اظب . [ اَ بِن ْ ] (ع اِ) ج ِ ظبی ، غزال . (از متن اللغة). و اصل اظب ، اَظبُوٌ بود که به روش اَدل اعلال شد. (از اقرب الموارد).ج ِ ظبی . (منتهی ...
اضب . [ اَ ض ُب ب ] (ع اِ) ج ِ ضَب ّ. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ضب شود.
اضب . [ اَ ض َب ب ] (ع ص ) شتر بیمارسینه یا بیمارسپل . مؤنث : ضَبّاء. ج ، ضُب ّ. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن اشتر که سول وی درد کند. (تاج ...
اذب . [ اَ ذَب ب ] (ع ص ، اِ) گاو دشتی . || مرد دراز یا عام است . || شتر ماده ٔ کلانسال . (منتهی الارب ).
عزب . [ع َ ] (ع مص ) غایب شدن شوی زن در ایام طهر. (از منتهی الارب ): عزب طهر المراءة؛ همسر آن زن از وی غایب شد. (از اقرب الموارد). ۞ عُ...
عذب . [ ع َ ذِ ] (ع ص )آب چغزلاوه برآورده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شراب و طعام گوارا. (ناظم الاطباء).
عذب . [ ع َ ذَ ] (ع اِ) ج ِ عذبة. (ناظم الاطباء). رجوع به عذبة شود.
عذب . [ ع َ ذَ ] (ع اِ) خاشاک . || آنچه از بچه دان برآید بعد ازولادت . || خرقه ٔ زن نوحه سرا که در وقت نوحه بر میان بندد. || کرانه ٔ هر ...
عذب . [ ع َ ] (ع مص ) ناخوردن از شدت عطش . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || بازداشتن کسی را. (از اقرب الموارد). باز ایستادن و گذاشتن ...
عذب . [ ع َ ] (ع ص ) خوش گوار. (اقرب الموارد) (قطرالمحیط) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). پاکیزه از آب و خورش . (منتهی الارب ). آب و طعام گوارا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.