اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ازل

نویسه گردانی: ʼZL
ازل . [ اَ ] (ع مص ) بازداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن کسی را. (منتهی الارب ). حبس . || کوتاه کردن رسن اسب و گذاشتن آنرا: ازل الفرس . (از منتهی الارب ). || بازداشتن چهارپای از چراگاه از بیم . (زوزنی ). نگذاشتن شتران خود را بچراگاه از ترس یا از قحط: ازلوا اموالهم . (از منتهی الارب ). || در چاه بماندن . (زوزنی ). || در تنگ سال درآمدن . (منتهی الارب ). در تنگی و سختی افتادن . در تنگی و خشکی سال شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) تنگی و سختی سال . (منتهی الارب ). قحطسالی . شدت . (مهذب الاسماء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
عزل کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ازکار انداختن . معزول کردن . کسی را از شغل و منصب بازداشتن . (ناظم الاطباء). خلع کردن . (فرهنگ فارسی معی...
عزل گشتن . [ ع َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) معزول گشتن . عزل شدن . برکنار شدن از شغل . از عمل پیاده گشتن . از کار افتادن . از شغل به یک سو شدن : ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.