اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ازهر

نویسه گردانی: ʼZHR
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) (جامع...) جامع مشهور مصر و آن نخستین مسجدی است که در قاهره تأسیس شده و قائد جوهر مولای المعزّ عبیدی به سال 359 هَ . ق . که طرح قاهره را ریخت بنیاد آنرا در روز شنبه ٔ سلخ جمادی الاولی آغاز کرد و در نهم رمضان سال 361 بپایان برد و سپس عزیزبن معز و پس از او الحاکم بامراﷲ بتجدید آن کوشیدند و حاکم اوقاف معتنابهی جهت آن تعیین کرد که به 1067 دینار هر سالی بالغ میشد تنوری از سیم و 27 قندیل سیمین در آن قرارداد و در محراب وی منطقه ای از سیم بود که صلاح الدین ایوبی آنرا به سال 569 هَ . ق . برکشیده بود و 5000 درهم بها داشت ، بعدها مستنصر و پس از او الحافظ لدین اﷲ جامع مزبور را تجدید عمارت کردند و حافظ در آن مقصوره ای لطیف بر پای کرد. در ایام الظاهر بیبرس ، جامع ازهر بدست امیر عزالدین تجدید و اصلاح شد و امیر یلبک الخازندار مقصوره ای بزرگ در آن بناکرد و جماعتی از فقهاء را باقراء فقه بر مذهب شافعی و محدثی را با سماع حدیث و هفت قاری را بقرائت قرآن گماشت و مدرسی برای تدریس عربیت تعیین کرد و اوقاف جزیله بجامع تخصیص داد و امراء و علماء در اقامه ٔ مراسم جمعه در جامع مذکور اتفاق کردند و مکتوبی شرعی در این باب نوشتند و پیش از عهد ایوبیان علاوه بر ایراد خطبه در جامع الحاکمی ، در ازهر نیز خطبه ایراد میکردند. در زمان صلاح الدین ، بامر قاضی القضاة صدرالدین بن عبدالملک بن درباس بجهت منع تکرار اقامه ٔ جمعه در یکشهر، طبق مذهب شافعی این رسم ابطال گردید و بار دیگر در ایام الظاهراعاده شد سپس جامع مذکور در زلزله ٔ سال 702 هَ . ق .ویران گردید و امیر سلاّر عمارت آن را بعهده گرفت و ساختمان وی بدست قاضی نجم الدین محمدبن حسین بن علی الاسعردی بسال 725 تجدید شد و بار دیگر به سال 761 بروزگار ناصربن قلاوون بدست بشیر الجامدار کاملاً اصلاح گردید. وی برای جامع مصحف و قاری ترتیب کرد و بر باب قبلی آن سقاخانه ای با آب گوارا بساخت و بر بالای آن مکتبی جهت تعلیم قرآن مجید به ایتام بنا کرد و فقراء مجاور را بدانجا اطعام میکردند. و فقهاء حنفیه بتدریس می پرداختند و برای اینهمه اوقاف جزیله مقرر داشت و در سال 784 امیربهادر، مقدم ممالیک سلطانیه در ایام الملک الظاهر برقوق فرمانی صادر کرد مبنی بر اینکه هرکس از مجاورین جامع بدون وارث شرعی درگذرد و اموالی بجای ماند آن را بمجاورین دیگر جامع مذکور اختصاص دهند و در سنه ٔ 800 مناره ٔ جامع که کوتاه بود، منهدم گردید و مناره ای بلندتر از آن برآوردند و خرج آن به 10000 درهم بالغ شد و سپس بسال 817 بجهت میل و کژی که در آن پدید شده بود، خراب شد. پس مناره ای از سنگ دردروازه ٔ جامعالبحری بنانهادند و آن به سال 818 به اتمام رسید سپس نیز متمایل و در سنه ٔ 827 منهدم شد و دیگر بار آنرا بساختند و در سال 818 عده ٔ مجاورین ملازم جامع 750 مرد از ایرانیان و زیالعة ۞ و مغاربه و مصریین ریفی بودند و هر طائفه ای را رواقی بود و در جامع بتدریس علوم و تلاوت قرآن می پرداختند و در سال مذکور قاضی حاجب الحجاب بتولیت آن منصوب شد و او مجاورین را از اقامت در جامع منع و اخراج کرد و صندوقها و خزینه ها و کراسه ها و مصاحف را بیرون برد و آن محل بیتوته ٔ منقطعین گردید، سپس گروهی از ایشان را بازداشت و بزد و امتعه ٔ آنان بستد و برای منبر جامع، جامه ٔ سیاه و دو علم بیاراست و 15000 درهم در این مقصود صرف شد. در زمان محمدعلی پاشا معارف و علوم در اقطار مصر انتشار یافت و بر حسن و رونق و انتظام و عده ٔ طلاب که از جمیع اقطار اسلامیه و از همه ٔ مذاهب بدانجا روی می آوردند افزود و انواع فنون شرعیه و لغویه و ریاضیه تدریس شد و از آن پس تاکنون راه ترقی می پیماید. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ). رجوع بقاموس الاعلام ترکی و بتاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ج 4 ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 245 و 268 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ازهر. [ اَ هََ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از زاهر. روشن تر. (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ) (کنزاللغات ) : هست خورشید ازهر از انجم تو ز خورشید ازهری ...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) موضعی است بمسافت سه میلی طایف . عرجی گوید:یا دار عاتکة التی بالازهراو فوقه بقفا الکثیب الأعفرلم الق اهلک بعد عام ل...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن جوزی بوسایطی از او در باب عمربن عبدالعزیز روایت کند. (سیرة عمربن عبدالعزیز ص 153).
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن جمیل . ابن قتیبه ٔ دینوری در عیون الاخبار بنقل از احمدبن الخلیل از او روایت کند. رجوع بعیون الاخبار ج 2 ص 30 ش...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن خمیصة. صحابیست و از ابی بکر صدیق روایت داردو ابن عبدالبر گوید: فی صحبته نظر. (تاج العروس ).
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن رستةبن عبداﷲ، ابومحمد المُکتب اصفهانی ، متوفی به سال 286 هَ . ق . وی از محمدبن بکیر و سهل بن عثمان و سعدویه روای...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن سعد السمان الباهلی بالولاء البصری . محدث است . وی از حمید طویل و از وی اهل عراق روایت کنند و از پیش آنکه ابوجعف...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن سعید. ابن قتیبه ٔ دینوری بوسائطی از وی دعائی از رسول (ص ) نقل کند. (عیون الاخبار ج 2 ص 278).
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن عامربن غوثبان . پدر قبیله ای است . (منتهی الارب در کلمه ٔ زوف ).
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن عبدالحارث بن ضراربن عمرو الضبی . عالمی ناسب و از خطبای بنی ضبة حنظلةبن ضرار. وی درک اول اسلام کرد و عمری طویل ...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.