گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسپ رس نویسه گردانی: ʼSP RS اسپ رس . [ اَ رِ ] ۞ (اِ مرکب ) اسب رس . اسپ ریز. اسپ ریس . اسفریس . میدان اسب دوانی . رجوع به اسب ریس و اسپ ریس و اسپرسا شود. || میدان . (برهان ). (جهانگیری ). عرصه . (برهان ). || میدان جنگ . رزمگاه . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی اسپرس اسپرس . [ اِ پ ِ رِ ] (اِ) ۞ قسمی گیاه برای علیق ستور و آن غیر یونجه است ۞ . نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود