است الکلب . [ اِ تُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) سختی . (مهذب الاسماء). رجوع به اِسْت شود.
است و بست . [ اَ ت ُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) حالات و واقعات . (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). این ترکیب جائی دیده نشد و گمان نمیرود صحیح باشد.
است الکلبة. [ اِ تُل ْ ک َب َ ] (ع اِ مرکب ) سختی و بلا و امر منکر. (منتهی الارب ). || قسمی بازی کودکان عرب که آنرا کجکجه نیز گویند. || ل...
شده است. مدتی است که گردیدن به معنای شدن بکار میرود و این معنا در واژههای مرکب نیز اعمال میشود.
است میرمحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یکی از مواضع دودانگه در هزارجریب . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 122 بخش انگلیسی ).
درشکایت از قطع رابطه ی مخاطب با گوینده به کار می رود
به معنی دیگر سایه ات را بر سر ما نمی اندازی
در پی یافتن جایگزینی برای " بــــاطـــن" بودم که معادل پیشنهاد شده آن " ژیــتــا" است.(یکی از دو واژۀ داده شده )
but, when I searched for the same w...
حساب جای خود و برادری هم جای خود
در حساب و کتاب حتی با برادر خود هم سخت گیر باش