اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

است

نویسه گردانی: ʼST
است . [ اَ / اُ ] (اِخ )(مخفف اوستا) تفسیر کتاب دینی زردشتیان و در فرهنگها بغلط آنرا کتاب زند و پازند نوشته اند :
شهنشاه ایران سر و تن بشست
به معبد خرامید با زند و است .

فردوسی .


جهاندار یک شب سر و تن بشست
بشد دور بادفتر زند و است
همه شب به پیش جهان آفرین
همی بود گریان و سر بر زمین .

فردوسی .


یکی ژند واست آر با برسمت
بگو پاسخ از هرچه واپرسمت .

فردوسی .


بکنجی نشسته ست با زند و است
از امید گیتی شده پیر و سست .

فردوسی .


که دین مسیحا ندارد درست
ره گبرگی ورزد و زند و است .

فردوسی .


چو خسرو به آب مژه رخ بشست
بیفشاند دینار بر زند و است .

فردوسی .


نهاده بدو نامه ٔ زند و است
به آواز برخواند موبد درست .

فردوسی .


برای شرح کلمه رجوع به اوستا شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
اسط. [ اَ س َطط ] (ع ص ) مرد درازپای .
اصت . [ اَ ] (ع مص ) بی روییدگی شدن زمین ، و این را وقتی گویند که در آن تره و گیاهی نباشد. (منتهی الارب ). اصت زمین ؛ نبودن تره و گیاه د...
اثط. [ اَ ث َطط ] (ع ص ) کوسه . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). کوسج ریش : رجل ٌ اثط؛ مرد کوسه . لغت عامی است و فصیح آن ثط است . (منتهی ا...
آثَت (اوستایی) پس، سپس، بعد، در آن هنگام، آنگاه، هنگامی که، وقتی که، زمانی که.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.