اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (ع مص ) کهنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). کهنه شدن جامه : اَسْحَق َ الثوب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پستان بشکم وادوسیدن از بی شیری . (تاج المصادر بیهقی ). خشک شدن پستان و بر سینه چفسیدن : اَسْحَق َ الضرع ؛ خشک شد پستان شیرده و بر شکم چسبید. (از منتهی الارب ). || سائیده شدن . بسوده شدن . (بحر الجواهر). نرم شدن سول اشتر. (تاج المصادر بیهقی ): اَسْحَق َ خف البعیر؛ سوده شد سپل شتر. (از منتهی الارب ). || دور کردن . (تاج المصادر بیهقی ): اَسْحَق َ فلاناً؛ دور گردانید فلان را. اسحقه السفر؛ دور کرد او را سفر. (منتهی الارب ). || چیزی با هم آوردن .
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن جعفربن داودبن یوسف (یا سیف )بن جبلةبن حسین بن معد زاهد بابکسی سمرقندی از محله ٔ باب کس یا دروازه ٔ کس ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن السﱡکین الفِلْفِلانی ابویعقوب . وی پس از 260 هَ . ق . وفات یافت و از اسحاق بن سلیمان الرازی روایت دار...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن عبداﷲبن زکریاء المَذْحِجی الرملی مکنی به ابویعقوب . وی در سنه ٔ288 هَ . ق . به اصفهان رفت و خضاب سرخ ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن موسی بن مِهران الجُلکی مکنی به ابویعقوب . شیخی ثقة است و وفات او بسال 279 هَ . ق . بوده است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن نوبخت . شیخ طوسی این اسحاق را از اصحاب امام هادی (ع ) شمرده است و ظاهراً امامی باشد. (تنقیح المقال ج...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل مکنی به ابویعقوب . از بزرگان . معاصر القاهر باﷲ ابوالمنصور محمدبن المعتضد. رجوع به حبیب السیر جزء 3 از ج 2 ص...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل افندی (شیخ الاسلام ). متوفی بسال 1147 هَ . ق . او راست : ترجمه ٔ ترکی شرح شفانی تعریف حقوق المصطفی تألیف ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل جلکی . رجوع به اسحاق بن اسماعیل بن موسی بن مهران الجلکی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل طالقی . جوالیقی از او نقل کند. (المعرب ص 352).
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل القافلانی . محدث است و ذکر او در کتاب المصاحف ابی بکر عبداﷲبن ابی داود السجستانی چ لیدن 1937 م . ص 180 آمده...