اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن احمدبن عبداﷲبن یعیش الهمدانی النابتی معروف بابن النابتی . پدر او قضاء همدان داشت و او نیز بهمدان رفت و ابونعیم بوسایطی از او نقل کند و او نیز بوسایطی از پیغمبر (ص ) آرد که فرمود: القتل شهادةٌ و الغرق شهادةٌ و النفساء یجرّها ولدها بسرره الی الجنة. (ذکر اخبار اصبهان چ لیدن ج 1 صص 217 - 218). وی از محمودبن غیلان وطبقه ٔ او و از او ابواحمد الغسانی روایت کند. مؤلف تاج العروس گوید در نسخه ٔ ما نام و نسب او چنین آمده و در بعض نسخ علی بن عبدالعزیز النابتی و آن خطاست چه او در «ن ی ت » مذکور است . (تاج العروس : ن ب ت ).
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابن ابراهیم الخطابی مکنی به ابویعقوب . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم خیطی . قاضی بخارا. وی پس از عزل بسال 208 هَ . ق . در طوس فرمان یافت .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم دمشقی مکنی به ابوالنضر. محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم دیری شافعی . خطیب و امام . او راست : مثیرالغرام فی زیارة الخلیل علیه السلام ، مختصر علی سبعة و عشرین فصلاً...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابن ابراهیم راهویه ٔ مروزی . از سران اصحاب احمدبن حنبل و کتاب السنن در فقه و کتاب التفسیر از اوست . (ابن الندیم ). رجو...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ریحانی . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم سعدی مکنی به ابوالحسن . او راست : تحفة الرامق فی الخط.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم سماقی . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابن ابراهیم الصواف . وی از موسی بن یعقوب السدوسی ازابی السنان از عثمان بن ابی سودة آرد که رسول (ص ) فرمود: من عاد مریض...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم الطاهری . ابومعاذ فضل بن خلف نحوی کتاب معانی القرآن خود را بنام او کرده است . (ابن الندیم ).