اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسحاق

نویسه گردانی: ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مصعب مصعبی . وی در عهد مأمون و معتصم و واثق و متوکل از خلفای عباسیه صاحب شرطه ٔ بغداد و یکی از رجال عصر بود و در بعض وقایع مهمه شرکت و در نزد خلفای مذکور مخصوصاً نزد معتصم اعتباری بسزا داشت . وی در سال 206 هَ . ق . صاحب شرطه و در سنه ٔ 215 بعلت سفر مأمون بدیار روم (آسیای صغیر) در بغداد سمت وکالت خلیفه را حائز بود. در 217 بامر مأمون علمای عصر را دعوت و تکلیف کرد که خلق قرآن را بپذیرند و در سال 218 در زمان معتصم بقصد محاربه با خُرّمیان بهمدان و اصفهان لشکر کشید و طبق روایت 70000 تن ۞ از آنان بکشت . (قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به حبیب السیر جزو 3 از ج 2 ص 96 و البیان و التبیین ج 3 ص 270 و کتاب التاج ص 170 و فهرست ضحی الاسلام ج ث و مجمل التواریخ و القصص صص 356 - 359 و تاریخ الحکماء قفطی چ لیبسیک ص 441 و فهرست الموشح شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن بابویه . شیخ منتجب الدین ابن بابویه در فهرس خود که در آخر بحار الانوار چاپ شده گوید: اسحاق تمام ت...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن زنگی اسفراینی شعبی ساوی مکنی به ابوعبداﷲ. او راست : ینابیع الاحکام . (کشف الظنون ).
اسحاق . [ اِ ](اِخ ) ابن محمدبن علی بن خالد مقری تمار. شیخ طوسی او را در باب «من لم یرو عنهم » آورده گوید: محمدبن نوح از وی روایت کرده اس...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن سعید المدینی مکنی به ابویعقوب . از موالی انصار. او از حمیدبن مسعدة و عمروبن علی روایت و کتاب العلل...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمید ملقب به کبیر دهلوی . او راست : شرحی بر الکافیة فی النحو ابن الحاجب . (کشف الظنون ).
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی بن مندة مکنی به ابویعقوب . وی از خاندان حدیث و روایت بود و از عبداﷲبن محمدبن نعمان و ابن ابی عاصم ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد الأَزرق . ابن عبدربه ذکر او آورده است . (عقد الفرید چ محمد سعید العریان ج 5 ص 223).
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد الاصبهانی ، مولی عبداﷲبن جعفر الهاشمی . سلیمان بن احمد از او روایت دارد. ابونعیم بنقل از سلیمان بن احمد بنقل ا...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد بصری . شیخ طوسی در یک جا او را از اصحاب هادی (علی بن محمد النقی (ع )) شمرده گوید: غالی بود، و در جای دیگر از...
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن محمد حَضینی . شیخ طوسی در رجال خود در آخر باب اصحاب رضا (ع ) ذکر او آورده و در همان باب نام اسحاق بن ابراهیم حضین...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.