اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بربری تمیمی محرر. مکنی به ابی الحسین . بگفته ٔ عبدالرحمن بن عیسی وزیر، پدر او ابراهیم معروف به ندیم است . محمدبن اسحاق ابن الندیم ، نام و نسب او را چنین آرد: «هو اسحاق بن ابراهیم بن عبداﷲبن الصباح بن بشربن سویدبن الاسود الیمنی ثم السعدی ». پدر او ابراهیم احول بود و او نیز به کار محرری می پرداخت . و نخستین کسی که در باب رسوم خط و قوانین و انواع آن سخن رانده مردی است معروف به «احول محرر» و نمیدانم که این احول محرر همان ابراهیم پدر اسحاق است یا کس دیگر و او ازتربیت یافتگان برامکه است و نامه هائی را که از درگاه سلطان بپادشاهان اطراف فرستاده میشد در طومارها مینوشت و بسیار بدبخت و شوخگین میزیست و با این حال مردی بذّال و بخشنده بود و چیزی ذخیره نمیکرد. یاقوت درباب ترتیبی که وی در رسم الخط و انواع قلم داده است ،گوید: فلما رتب الاقلام جعل اول الاقلام الثقال فمنها قلم الطومار و هو اجلها یکتب فی طومار تام بسعفة و ربما کتب بقلم و کانت تنفذ الکتب الی الملوک به و من الاقلام قلم الثلثین ، قلم السجلات ، قلم العهود، قلم المؤامرات ، قلم الامانات ، قلم الدیباج ، قلم المدمج ، قلم المرصع، قلم التشاجی . فلما انشاء ذوالریاستین الفضل بن سهل اخترع قلماً و هو احسن الاقلام و یعرف بالرئاسی و یتفرع الی عدة اقلام فمن ذلک قلم الرئاسی ، الکبیر، قلم النصف من الرئاسی ، قلم الثلث ، قلم صغیر النصف ، قلم خفیف الثلث ، قلم المحقق ، قلم المنثور، قلم الوشی ،قلم الرقاع ، قلم المکاتبات ، قلم غبار الحلبة، قلم النرجس ، قلم البیاض ». و این اسحاق معلم مقتدر و فرزندان او، و استاد ابن مقله است ، و ابوعلی بدو رساله ای دارد. اسحاق خوش خطترین و داناترین مردم زمان خود بفنون کتابت بود. او راست : کتاب القلم . کتاب تحفة الوامق . رسالة فی الخط و الکتابة. برادر وی ، ابوالحسن نظیر او بود، و بروش او میرفت . پسر اسحاق ، ابوالقاسم اسماعیل بن اسحاق بن ابراهیم ، و پسر اسماعیل ابومحمد قاسم بن اسماعیل بن اسحاق و از فرزندان او، ابوالعباس عبداﷲبن اسحاق همگی در نهایت خوش خط و دانا بفنون کتابت بودند. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 225 و 226).
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل المذحجی .رجوع به اسحاق بن اسماعیل بن عبداﷲبن زکریا... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل نیشابوری . شیخ طوسی در کتاب رجال وی را از اصحاب امام عسکری (ع ) شمرده و گوید وی ثقة است و علامه در خلا...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اشعث بن قیس کندی . مادر او ام فروة بنت ابی بکربن ابی قحافه است . (حبیب السیر ج 1 جزو 4 ص 158). و رجوع بعیون الاخبا...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن البتکین غزنوی . چون البتکین درگذشت ، پسر او اسحاق بر مسند ایالت متمکن گردید (سال 352 هَ. ق .) و سرانجام امور ملک ب...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن امیرکابن کرامی جعفری . شیخ منتجب الدین بن بابویه (متوفی 585 هَ . ق .) در فهرس خود(که ضمن مجلدات بحار الانوار چاپ ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ایوب . جاحظ در البیان و التبیین چ حسن السندوبی ج 2 ص 164 ذکر او آورده است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ایوب بن احمدبن عمربن الخطاب العدوی . رجوع به عدوی و الاعلام زرکلی ج 1 ص 96 شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن بُرَیْدبن یعقوب طائی کوفی . شیخ طوسی او رادر رجال خود از اصحاب صادق (ع ) شمرده ، و در برخی نسخ کتاب رجال کلمه ٔ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن بشربن محمدبن عبداﷲبن سالم بخاری . مکنی به ابی حذیفه . از موالی بنی هاشم . مولد او بلخ است و چون ببخارا سکنی گزید...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن بشر مکنی به ابوعبدالرحمن . مولی عبداﷲبن اسید الخراسانی . محدث است .