اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابی جعفر فَرّاء کوفی . وی پوست فروش بود.شیخ طوسی او را در کتاب رجال از اصحاب صادق (ع ) شمرده . و ظاهراً امامی باشد. (تنقیح المقال ج 1 ص 111).
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) عطار کوفی ملقب بطویل . شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد أصحاب صادق (ع ) آورده . و کلینی در کافی باب طیب از باب ال...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) عقرائی یا عقرانی تمار. رجوع به اسحاق بن حسن بن بکران شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) عَقَرقوقی ، نسبت به عقرقوق دیهی در نزدیکی دُجیل ، در چهارفرسنگی شمال بغداد. شیخ طوسی در رجال خود وی را از اصحاب صادق...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) غکی (شیخ ...). یکی از فقهای شافعی . وی قاضی زبید بود. مولد وی سنه ٔ 1014 هَ .ق . در شهر مذکور. او در علوم رسمی یعنی فق...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) غنوی . یکی از اصحاب حضرت رسول (ص ) است . وی قبل از هجرت در معیّت خواهر خود از مکه ٔ مکرّمه بمدینه ٔ منوره رفت و شوهر ...
اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) فرائِضی . رجوع به اسحاق بن جندب شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) فزاری . کلینی در باب میراث خنثی از کافی و شیخ طوسی در همان باب از تهذیب روایتی از ابن مسکان از وی از حضرت صادق (...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) قرائضی . رجوع به اسحاق بن جندب شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) قرامانی ملقب به جمال الدین معروف بجمالی خلیفه . متوفی بسال 930 یا 934 هَ .ق . او راست : رسالة فی دوران الصوفیة و رقصه...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) قمی . شیخ طوسی در کتاب رجال او را در عداد اصحاب باقر (ع ) شمرده ، و در فهرس گوید او را کتابی است که احمدبن زید خزاعی ...