اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن شبیب بن نصربن شبیب بن الحکم بن اقلذبن عقبةبن یزیدبن سلمةبن رؤبةبن خفاتةبن وائل بن هضیم بن ذبیان الصفار ادیب بخاری ، مکنی به ابی نصر. وی در علم عربیت و معرفت بدقائق آن از بزرگان عصر خویش و هم فقیه است . او ببغداد آمد و پس از سنه ٔ 405 هَ . ق . درگذشت . ابوسعد سمعانی در تاریخ مرو، و الحاکم بن البیع در تاریخ نیشابور، و خطیب در تاریخ بغداد، آرند که اسحاق در این سال ، در بغداد، حدیث گفته است . تاج الاسلام گوید و من از خط او نقل کردم : ابونصر صفار بخراسان آمد و از آنجا بعراق و حجاز رفت و در طائف اقامت گزید و در همین شهر بمرد و گور او در آنجا معروف است . و او را تصانیفی در لغت ، و شعری نیکو باشد و این اسحاق جدّ ابراهیم بن اسماعیل بن اسحاق بن احمد زاهد صفار است ، که مااو را بمرو دیدار کردیم . وی از نصربن احمدبن اسماعیل الکنانی سماع دارد و ابوعلی حسن بن علی بن محمدبن المذهب التمیمی البغدادی از او روایت کند. الحاکم گوید: ابونصر فقیه و ادیب بخاری صفار، آنگاه که بحج میرفت نزد ما آمد و من بسن او در بخارا، از جهت حفظ ادب و فقه کسی را ندیده ام و از شعر خود مرا انشاد کرد:
العین من زهرالخضراء فی شغل
و القلب من هیبةالرحمن فی وجل
لو لم تکن هیبةالرحمن تردعنی
شرقت من قبلی فی صحن خدّ ولی
یا دمیة خلقت کالشمس فی المثل
حوری جسم ولکن صورةالرجل
لو کان صید الدمی و المرد من عملی
لکنت من طرب کالشارب الثمل
لکننی من وثاق العقل فی عقل
و لیس لی عن وفاق العقل من حول
اﷲ یرقبنی و العقل یحجبنی
فما لمثلی اذا فی اللهو و الغزل
کلفت نفسی عزاً فی صیانتها
دین الوری لهم طراً و دینی لی .
و ابوبکربن علی خطیب گوید: اسحاق بن احمدبن شبیب بخاری بصدق معروف است و در سنه ٔ 405 هَ . ق . ببغداد آمد، و در این شهر از نصربن احمدبن اسماعیل کنانی ، صاحب جزیل سمرقندی ، روایت کرد، و حسن بن علی بن محمدبن مذهب ، مرا ازو روایت کرد و وی را ثناها گفت . و من کتاب عجیبی در نحو ازو دیدم ، بنام المدخل الی سیبویه ، که قریب پانصد ورق است و فقط مبنیات را در آن آورده و شامل غوامض این فن است و او را تصانیفی است در ادب و کتاب المدخل الصغیر در نحو و کتاب الرد علی حمزة فی حدوث التصحیف . (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 229 و 230).
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم النهشلی . بوسایطی از علی (ع ) آرد که فرمود: رحم اﷲ عثمان لو ولیته لفعلت ما فعل فی المصاحف . (المصاحف ص ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم هروی مکنی به ابوموسی . رجوع به ابوموسی اسحاق ... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی اسرائیل .از فقها و محدثین عهد متوکل . رجوع بمناقب الامام احمدبن حنبل تألیف ابن الجوزی چ مصر ص 375 و 386 شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی بکر حنفی مکنی به ابوالمکارم و ملقب به ظهیرالدین . متوفی بسال 710هَ . ق . او راست : فتاوی الولوالجی . (کشف الظن...
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابی جعفر فَرّاء کوفی . وی پوست فروش بود.شیخ طوسی او را در کتاب رجال از اصحاب صادق (ع ) شمرده . و ظاهراً امامی باشد....
اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) ابن ابی الحسن ابراهیم بن مخلدبن ابراهیم المروروذی . رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن مخلد شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی طلحة الانصاری . محدث است و ابن قتیبه در عیون الاخبار بوسایطی از او روایت کرده است . (عیون الاخبار ج 2 ص 110)...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی محمد یحیی بن المبارک العدوی الیزیدی . او زاهد و از اهل حدیث بوده است . (ابن الندیم ). و رجوع به یزیدیین شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی الورس . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی هلال . ابن ابوعمرو از صادق (ع ) بتوسط وی روایت کرده است . (کتاب کافی باب زنا از باب نکاح ) (تنقیح المقال ج 1...