اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن جعفر الصادق بن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب . شیخ طوسی او را از صحابه ٔ صادق (ع ) شمرده و شیخ مفید در کتاب ارشاد بفضل و اجتهاد و صلاح وی شهادت داده است . ابن کاتب از وی بنیکی یاد و از او روایت کند. وی برادر موسی بن جعفر (ع ) و بامامت وی قائل و معترف بوده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 113). مادر او حمیده ٔ بربریه بود.اسحاق فاضل و مجتهد و پرهیزکار و پاکیزه روزگار بود.جمعی کثیر از علمای کبار از آن جناب اخبار احادیث واخبار کرده اند. اسحاق ملازمت برادر بزرگوار خویش امام موسی کاظم (ع ) میکرد و به امامت آن حضرت قایل بود.(حبیب السیر ج 1 جزء 1 ص 28). و رجوع بمجمل التواریخ و القصص ص 456 و 457 و ضحی الاسلام ج ث ص 211 شود.
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل . یکی از رجال بنی امیّه . وی بر نواحی تفلیس و گرجستان و ابخاز استیلا یافت و در زمان متوکل علی اﷲ دعوی استق...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن جعفربن داودبن یوسف (یا سیف )بن جبلةبن حسین بن معد زاهد بابکسی سمرقندی از محله ٔ باب کس یا دروازه ٔ کس ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن السﱡکین الفِلْفِلانی ابویعقوب . وی پس از 260 هَ . ق . وفات یافت و از اسحاق بن سلیمان الرازی روایت دار...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن عبداﷲبن زکریاء المَذْحِجی الرملی مکنی به ابویعقوب . وی در سنه ٔ288 هَ . ق . به اصفهان رفت و خضاب سرخ ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن موسی بن مِهران الجُلکی مکنی به ابویعقوب . شیخی ثقة است و وفات او بسال 279 هَ . ق . بوده است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن نوبخت . شیخ طوسی این اسحاق را از اصحاب امام هادی (ع ) شمرده است و ظاهراً امامی باشد. (تنقیح المقال ج...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل مکنی به ابویعقوب . از بزرگان . معاصر القاهر باﷲ ابوالمنصور محمدبن المعتضد. رجوع به حبیب السیر جزء 3 از ج 2 ص...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل افندی (شیخ الاسلام ). متوفی بسال 1147 هَ . ق . او راست : ترجمه ٔ ترکی شرح شفانی تعریف حقوق المصطفی تألیف ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل جلكی . رجوع به اسحاق بن اسماعیل بن موسی بن مهران الجلکی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل طالقی . جوالیقی از او نقل کند. (المعرب ص 352).