اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسحاق

نویسه گردانی: ʼSḤAQ
اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) ابن جُنْدَب ۞. مکنی به ابواسماعیل ، ملقب به فَرائِضی . صاحب ایضاح الاشتباه آنرا بوجه مذکور ضبط کرده و همچنین در رجال شیخ طوسی با فاء آمده است ، لیکن جاربردی گوید فرائضی غلط است و صحیح قرائضی با قاف است ، و در رجال ابن داود نیز با قاف نوشته شده است . در رجال نجاشی گوید: وی ثقة است و از ابوعبداﷲ (جعفربن محمد) روایت دارد و او را کتابی هست که اصحاب ما از وی نقل کرده اند.عبیس از وی روایت کند. (تنقیح المقال ج 1 ص 113).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
اسحاق . [ اِ ](اِخ ) ابن الربیع مکنی به ابواسماعیل . تابعی است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن الربیع مکنی به ابوحمزه . تابعی است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن الرشید. وی فرزند هارون الرشید خلیفه ٔ عباسی بود و مادر او خبث نام داشت . (عقد الفرید چ محمد سعید العریان ج 5 ص 396)...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابن الزیات . رجوع به اسحاق بن حسن القرطبی ... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن سعد القطربلی . جهشیاری در کتاب الوزراء و الکتاب از او نقل کند. (کتاب الورزاءو الکتاب چ 1 مصر 1357 هَ . ق . ص 143، 1...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن سعید. ذکر او در الموشح مرزبانی چ قاهره 1343 هَ . ق . ص 240 آمده است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن سعید. یکی از اخترشناسان و از اعراب اندلس یهودی المذهب و سرحلقه ٔ هیأت منجمینی میباشد که بنام آلفونس عاشر پادشاه ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن سعید القُرَشی . از اولاد سعیدبن العاص . ابن قتیبه گوید: زیدبن اخزم بنقل از ابوداود بنقل از اسحاق بن سعید القرشی بنق...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن سلمه ٔ فارسی کاتب . و از کتب اوست : کتاب فضل العجم علی العرب . و رسائلی نیز داشته است . (ابن الندیم ).
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن سلیمان . محدث است و ابن قتیبه از او روایت کند. (عیون الاخبار ج 2 ص 246 و 306). و رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 35...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.