اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسحاق

نویسه گردانی: ʼSḤAQ
اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) ابن جُنْدَب ۞. مکنی به ابواسماعیل ، ملقب به فَرائِضی . صاحب ایضاح الاشتباه آنرا بوجه مذکور ضبط کرده و همچنین در رجال شیخ طوسی با فاء آمده است ، لیکن جاربردی گوید فرائضی غلط است و صحیح قرائضی با قاف است ، و در رجال ابن داود نیز با قاف نوشته شده است . در رجال نجاشی گوید: وی ثقة است و از ابوعبداﷲ (جعفربن محمد) روایت دارد و او را کتابی هست که اصحاب ما از وی نقل کرده اند.عبیس از وی روایت کند. (تنقیح المقال ج 1 ص 113).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد ملقب به حکیم سمرقندی ، قاضی حنفی . متوفی بسال 343 هَ . ق . او راست : السواد الاعظم فی الکلام . (کشف الظنون ).
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد نخعی معروف به احمر. مرزبانی ذکر او آورده است . (الموشح چ قاهره ص 201). او راست : کتاب الصراط. (کشف الظنون )...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد نوحی . محدث و خطیب است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد نهرجوری مکنی به ابویعقوب . نامش اسحاق است و پدرش محمد از اجلاء مشایخ و بزرگان علماست . علوم ظاهر و باطن و ز...
اسحاق . [ اِ ](اِخ ) ابن محمد هروی مکنی به ابویعقوب . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمودبن حمزة. او راست : اعراب جزء آخر قرآن موسوم به تنبیه .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن مرار شیبانی کرمانی مکنی به ابوعمرو. متوفی بسال 206 هَ . ق . او راست : کتاب النحل و العسل . کتاب الجیم در لغت ، و گ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم العقیلی . معاصر منصور عباسی . ابن عبدربه و جاحظ و ابن قتیبه ذکر او آورده اند. رجوع بعقد الفرید چ محمد سعید العر...
اسحاق . [اِ ] (اِخ ) ابن مسلمةبن اسحاق القینی . عالمی است اخباری ، از مردم اندلس . او راست کتابی مشتمل بر چند جزء در اخبار ریه (ناحیتی باند...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن معاذ بصری . او را سی ورقه شعر است . (ابن الندیم ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.