اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسحاق

نویسه گردانی: ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن خلف شاعر. یکی از رؤسای متکلمین زنادقة (مانویة) بوده که تظاهر بمسلمانی می کرده است . (ابن الندیم ). مرزبانی در الموشح در عنوان «اسحاق بن خلف البصری » آرد: انکر علی اسحاق قوله :
و لبس العجاجة و الخافقات
تریک المنا برؤس الأسل .
یرید «المنایا» فلم یستو له فی هذا البیت . و قد احتج له قوم و أجازوه . (الموشح چ قاهره سال 1343 هَ . ق . ص 348).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن طلحةبن عبیداﷲ. مرزبانی ذکر او آورده . رجوع بالموشح ص 188 شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یحیی کاهلی کوفی . شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب صادق (ع ) شمرده است و ظاهراً امامی باشد. (تنقیح المقال ج ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یحیی النقّاش الاندلسی . شهیر بابن الزرقالة المغربی القرطبی ۞ . وی مخترح آلت بدیعه ٔ نجومی موسوم به زرقاله است ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یزید. نام یکی از نقله و مترجمین کتب از فارسی بعربی ، و از جمله ٔ ترجمه های او از فارسی بعربی ، کتاب سیرة الفرس مع...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن اسماعیل الطائی الکوفی مکنی به ابی یعقوب . محدثی ثقه است . ابن داود در رجال خود وی را با اسحاق بن بُرَیْد...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یساربن خیار فارسی الاصل مدنی . شیخ طوسی در رجال خود یک بار او را در عداد اصحاب زین العابدین علی بن الحسین (ع ) شمر...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یعقوب . شیخ طوسی در کتاب الغیبة از کلینی (صاحب کافی ) از اسحاق بن یعقوب روایت کرده که گفت : از محمدبن عثمان عمری...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یعقوب فرّخی صروفی . از شهر صروف واقع در شرقی جند است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یوحنا مکنی به ابوحکیم . طبیبی اهوازی است . رجوع بعیون الانباء ج 2 ص 22 شود.
اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) ابن یوسف بن الفرضی الزرقالی الصرد الیمنی . متوفی در حدود سال 500 هَ . ق . او راست : «کافی »در فرائض و میراث که دیری از ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.