اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابن شلیطا. طبیبی از مردم بغداد. او را در طب دستی قوی بوده است و صیت او سبب شد که المطیع ﷲ او را بخدمت خود خواند و او در معالجات خلیفه با ثابت بن سنان بن ثابت بن قرة الحرانی الصابی انبازی داشت و بزمان خلافت مطیع درگذشت و ابوالحسین عمربن عبداﷲ الدحلی نزد خلیفه قائم مقام او گردید. (عیون الانباء ج 1 ص 237).
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
شیخ ابواسحاق احمد بن حلاج اطعمه، معروف به بسحاق اطعمه، شاعر پارسیگوی نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم و سدهٔ نهم بود. او در نیمه دوم سده هشتم هجری قمري در شیراز م...
ابراهیم بن حمادبن اسحاق بن حماد. [ اِ م ِ ن ِ ح َم ْ ما دِ ن ِ اِ ق ِ ن ِ ح َم ْ ما ] (اِخ ) از فقها و روات مالکی و مکنی به ابواسحاق است . از ...