اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی بن حسین مدنی . شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد اصحاب صادق (ع ) آورده است و در کتاب کافی در باب «من قال لااله الا اﷲ» گوید: فضیل بن عبدالوهاب از او روایت کند. و نیز در کافی در باب «النهی عن القول بغیر علم » روایتی از صاحب ترجمه نقل کرده و او را به کنیه ٔ ابویعقوب خوانده است . ولیکن اشتباه است ، چه اسحاق ابویعقوب غیر از صاحب ترجمه است .و سابقاً ذکر او گذشت . (تنقیح المقال ج 1 ص 115).
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به ابوالجیش اسحاق بن ابراهیم شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع بعیون الاخبار چ قاهره ج 2 ص 130 و ج 4 ص 87 شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع بسیرة عمربن عبدالعزیز ص 155 شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . ابن عمیرة گوید وی فقیه است و بطلیطلة بسال 364 هَ . ق . درگذشته و او جز اسحاق بن ابراهیم بن مسرة است . (الح...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن احمدبن عبداﷲبن یعیش الهمدانی النابتی معروف بابن النابتی . پدر او قضاء همدان داشت و او نیز بهمدان رفت ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن اسماعیل بن حمادبن زید. ابن عبدربه از او نقل کرده است . (عقد الفرید چ محمد سعید العریان ج 5 ص 371، 381...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن جوتی . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن حبیب بن الشهید. ابن قتیبه ٔ دینوری از او نقل کرده است . رجوع به عیون الاخبار چ قاهره سال 1343 هَ . ق...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن الحسین بن مصعب . رجوع بمصعبی و الاعلام زرکلی ج 1 ص 96 شود.
اسحاق . [اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن الخصین . سیاری حکمران سیستان بامر عبداﷲبن طاهر وی را با گروهی بخراسان فرستاد و آنان را بقلعه ٔ هری محبو...