اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن عماربن موسی ساباطی . شیخ طوسی در کتاب الفهرس خود او را ذکر کرده گوید: فطحی مذهب بود و اصلی دارد و ثقة میباشد و اصل او قابل استناد است . ابن ابی عمیر از وی روایت کرده و ابن شهرآشوب در معالم العلماء نیز همین اقوال را تا جمله ٔ «قابل استناد است » آورده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 117). سپس مامقانی بنقل قول خلاصه ٔ علامه پرداخته است . علامه میان اسحاق صیرفی مذکور و اسحاق ساباطی اشتباه کرده ومامقانی بتفصیل موارد ایراد قول علامه را جواب گفته است . و چون حجةالاسلام شفتی سیدمحمدباقر رساله ای در اثبات اتحاد این دو شخص (ساباطی و صیرفی ) نوشته و وجودساباطی را بکلی انکار کرده است ، مامقانی در این مورد نیز بتفصیل در مقام جواب برآمده و یک یک دلایل او را نقل و رد کرده است . رجوع به تنقیح المقال ج 1 صص 117 - 120 و رجوع به اسحاق بن عماربن حیان کوفی شود.
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم خُتَّلی . مصنف دیباج و از شهر ختل و محدث است . (منتهی الارب ). و ختل به ماوراءالنهر است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابن ابراهیم الخطابی مکنی به ابویعقوب . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم خیطی . قاضی بخارا. وی پس از عزل بسال 208 هَ . ق . در طوس فرمان یافت .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم دمشقی مکنی به ابوالنضر. محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم دیری شافعی . خطیب و امام . او راست : مثیرالغرام فی زیارة الخلیل علیه السلام ، مختصر علی سبعة و عشرین فصلاً...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابن ابراهیم راهویه ٔ مروزی . از سران اصحاب احمدبن حنبل و کتاب السنن در فقه و کتاب التفسیر از اوست . (ابن الندیم ). رجو...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ریحانی . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم سعدی مکنی به ابوالحسن . او راست : تحفة الرامق فی الخط.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم سماقی . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابن ابراهیم الصواف . وی از موسی بن یعقوب السدوسی ازابی السنان از عثمان بن ابی سودة آرد که رسول (ص ) فرمود: من عاد مریض...