اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن الفیض بن محمدبن سلیمان ابویعقوب . مولی عتاب بن اسیدبن ابی العیص . وی پس از 250 هَ . ق . درگذشت و از ابی زُهیر عبدالرحمن بن مغراء و مهران و سلمةبن حفص و ولیدبن مسلم و ابن عیینة و عبدالمجیدبن عبدالعزیز روایت دارد. ابونعیم بوسایطی از او و او بوسایطی از رسول اکرم (ص ) آرد که فرمود: ما من رجل یری عبداً به بلاء فیقول الحمد ﷲ الذی عافانی ممّا ابتلاک به و فضلنی علی کثیر ممّن خلقه تفضیلاً فیبتلی بذلک البلاء. رجوع بذکر اخبار اصبهان چ لیدن ج 1 ص 214 شود.
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن طلحةبن عبیداﷲ. مرزبانی ذکر او آورده . رجوع بالموشح ص 188 شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یحیی کاهلی کوفی . شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب صادق (ع ) شمرده است و ظاهراً امامی باشد. (تنقیح المقال ج ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یحیی النقّاش الاندلسی . شهیر بابن الزرقالة المغربی القرطبی ۞ . وی مخترح آلت بدیعه ٔ نجومی موسوم به زرقاله است ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یزید. نام یکی از نقله و مترجمین کتب از فارسی بعربی ، و از جمله ٔ ترجمه های او از فارسی بعربی ، کتاب سیرة الفرس مع...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن اسماعیل الطائی الکوفی مکنی به ابی یعقوب . محدثی ثقه است . ابن داود در رجال خود وی را با اسحاق بن بُرَیْد...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یساربن خیار فارسی الاصل مدنی . شیخ طوسی در رجال خود یک بار او را در عداد اصحاب زین العابدین علی بن الحسین (ع ) شمر...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یعقوب . شیخ طوسی در کتاب الغیبة از کلینی (صاحب کافی ) از اسحاق بن یعقوب روایت کرده که گفت : از محمدبن عثمان عمری...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یعقوب فرّخی صروفی . از شهر صروف واقع در شرقی جند است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یوحنا مکنی به ابوحکیم . طبیبی اهوازی است . رجوع بعیون الانباء ج 2 ص 22 شود.
اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) ابن یوسف بن الفرضی الزرقالی الصرد الیمنی . متوفی در حدود سال 500 هَ . ق . او راست : «کافی »در فرائض و میراث که دیری از ...