اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسحاق

نویسه گردانی: ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن الفیض بن محمدبن سلیمان ابویعقوب . مولی عتاب بن اسیدبن ابی العیص . وی پس از 250 هَ . ق . درگذشت و از ابی زُهیر عبدالرحمن بن مغراء و مهران و سلمةبن حفص و ولیدبن مسلم و ابن عیینة و عبدالمجیدبن عبدالعزیز روایت دارد. ابونعیم بوسایطی از او و او بوسایطی از رسول اکرم (ص ) آرد که فرمود: ما من رجل یری عبداً به بلاء فیقول الحمد ﷲ الذی عافانی ممّا ابتلاک به و فضلنی علی کثیر ممّن خلقه تفضیلاً فیبتلی بذلک البلاء. رجوع بذکر اخبار اصبهان چ لیدن ج 1 ص 214 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) لؤلوئی . لؤلؤفروش بود. شیخ طوسی در رجال خود وی را از اصحاب امام صادق (ع ) شمرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 112).
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ماجری (ماجرمی ؟). وی یکی از کتب ثامسطیوس را بعربی نقل کرده و چون نسخه ٔ او بسیار مغلوط بود بار دیگر آن را مقابله و تص...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) مجدالدین . رجوع به کسائی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) مداینی . منسوب بشهر مدائن پایتخت ساسانیان که اکنون دهکده ای است بمغرب دجله در جنوب بغداد قبر سلمان فارسی و حذیفه ٔ ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) مرادی کوفی . منسوب بقبیله ٔ مُراد از قبایل یمن ، که گویند جد ایشان مرادبن مذحج یا مرادبن مالک بن سبا بوده است . شیخ ط...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) مروروذی . رجوع به ابن راهویه و اسحاق بن ابراهیم بن مخلد... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) مصعبی . رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن مصعب شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) موصلی . رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن میمون ... موصلی و رجوع بحبیب السیر جزو 3 از ج 2 ص 86 و الجماهر ص 154 شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) نبی (ص ). رجوع به اسحاق بن ابراهیم شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) نجم الدین . رجوع به اسحاق بن علی حنفی ... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.