اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن قسطار. خادم موفق مجاهد عامری و پسرش اقبال الدوله علی . اسحاق از ملت یهود است . او بر طب و منطق و آراء فلاسفه آگاه بود. و قاضی صاعد در طبقات گوید با او مراوده داشتم و میان یهود کسی را بحسن خلق و صدق و مروت او ندیده ام . او بلغت عبری و فقه یهود و اخبار آنان واقف بود و مجرد تمام عمر بسر برد و به هفتادوپنجسالگی در 448 هَ . ق . به طلیطله درگذشت . رجوع بعیون الانباء ج 2 ص 50 شود.
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالحسن . رجوع به کسائی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به اسحاق بن محمدبن ابراهیم ... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به اسحاق بن ابراهیم تمیمی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به اسحاق بن حسین بن بکران شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به اسحاق بن یحیی بن شریح شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوحکیم . رجوع به اسحاق بن یوحنا شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوسلیمان بن عبداﷲبن ابی فروة. محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوطاهر. رجوع به اسحاق بن موهوب بن احمد... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالظاهر. رجوع به اسحاق بن علی حنفی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمن . رجوع به اسحاق بن بشر شود.