اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسحاق

نویسه گردانی: ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن مرار شیبانی کرمانی مکنی به ابوعمرو. متوفی بسال 206 هَ . ق . او راست : کتاب النحل و العسل . کتاب الجیم در لغت ، و گویند این کتاب تألیف ابوعمرو شمربن حمدویه ٔ هروی است . (کشف الظنون ). و ابن خلکان گوید: اسحاق بن مرار الشیبانی بالولاء النحوی اللغوی مکنی بأبی عمرو. اصل وی از رماده ٔ کوفه است . و از آنجا ببغداد شد و از موالی است و دیری برای آموختن لغت و شعر مجاورت بنوشیبان کرد و از این رو او را بشیبان نسبت کرده اند و او را از ائمه ٔ اعلام فنون لغت و شعر است و وی بسیارحدیث و کثیرالسماع وثقه است و نزد خاصه ای از اهل علم و روایت مشهور است و علت منزلت وی نزد عامه ٔ اهل علم ، اشتهار بشرب نبیذ است . و جماعت کثیر از کبار ائمه مانند احمدبن حنبل و ابوعبیده قاسم بن سلام و یعقوب بن سکیت صاحب اصلاح المنطق از او اخذ روایت کرده اند و یعقوب بن سکیت گوید که ابوعمرو به یکصدوهیجده سالگی وفات کرد و تا آخر عمرقلم از دست ننهاد و من در آن وقت کودکی بودم ، از کتب او می نوشتم و گاه بود که او از من کتابی عاریت میکرد و ابن کامل گوید اسحاق بن مرار بروز وفات ابوالعتاهیة و ابراهیم بن ندیم موصلی در 213 هَ . ق . ببغداد درگذشت و دیگران وفات او را بسال 206 هَ . ق . در صدوده سالگی و بعضی یوم السعانین گفته اند و ابن خلکان گوید قول اخیر درست باشد. و از تصانیف اوست : کتاب الخیل . کتاب اللغات و این کتاب را کتاب الجیم و کتاب الحروف نیز نامند. کتاب النوادر کبیر در سه نسخه . کتاب غرایب الحدیث . کتاب النحلة. کتاب الابل . کتاب خلق الانسان . او دواوین شعرا را نزد مفضل ضبی خوانده است و مهارت او در نوادر و غریب و اراجیز عرب بیش از دیگر شعب ادب بود و پسر او عمرو گوید پدرم اشعار هشتاد و چند قبیله را گرد کرد و آنگاه که تدوین و تخریج یک قبیله بپایان می برد مصحفی می نوشت و در مسجد می نهاد تا هشتاد و اند مصحف برآمد. (ابن خلکان چ طهران ص 68).
یاقوت در معجم الادباء آرد: اسحاق بن مرار شیبانی کوفی لغوی نحوی مکنی به ابی عمرو. ازهری گوید: وی به «ابی عمرو الاحوص » معروف است ، و از بنی شیبان نیست بلکه مولی و مؤدب اولاد بعض بنی شیبان است و از این رو بدانان منسوب گردیده . و این نسبت چون نسبت یزیدی است به یزیدبن منصور، چه یزیدی مؤدب فرزندان یزید بود. در امالی ابواسحاق النجیرمی ، بنقل از یوسف اصفهانی ، خواندم که ابوعمرو شیبانی از دهاقین است و او را از آن جهت شیبانی گویند که مؤدب فرزندان رشید بود که تحت نظر یزیدبن مزید شیبانی تربیت میشدند. عبداﷲبن جعفر ۞ گوید ابوعمرو راویه ٔ اهل بغداد است ، در لغت و شعر ثقة و در حدیث کثیرالسماع است و در لغت ، او را کتابهای مفیدی است . و بروزگار مأمون در سنه ٔ 205 و یا 206 هَ . ق . در 110 سالگی وفات کرده است . ابن السکیت گوید ابوعمرو در 118 سالگی وفات کرد و تا هنگام مرگ بدست خود می نوشت ، و آنگاه که من کودک بودم و از او علم می آموختم و از کتابهای او می نوشتم ، گاه کتابهائی از من بعاریت میگرفت . ابن کامل گوید: ابوالعتاهیه و ابوعمرو شیبانی و ابراهیم مغنی ، پدر اسحاق ، در یک روز، در سنه ٔ 213 هَ . ق . در بغداد وفات کردند. ابن درستویه گوید: وی را فرزندان و نوادگانی باشند که از او روایت کنند و اصحاب او از علماء ثقه اند، و از کسانی که مجلس او را ملازم بودند احمدبن حنبل است . حزنبل ۞ ازعمروبن ابی عمرو شیبانی نقل کند که گفت : آنگاه که پدرم اشعار قبائل را گرد آورد بیش از هفتاد قبیله بودند و هر گاه اشعار قبیله ای را مرتب میکرد و بدست مردم میداد مصحفی بخط خود می نوشت و در مسجد کوفه میگذاشت تا از هشتاد مصحف متجاوز شد. ابوعمرو میگفت : «تعلموا العلم فانه یوطی ٔ الفقراء بسط الملوک ». و از وی روایت کنند که اصحاب خود را میگفت : لایتمنین احد امنیة سوء فان البلاء موکل بالمنطق چنانکه مؤمل گفت :
شف المؤمل یوم الحیرة النظر
لیت المؤمل لم یخلق له بصر.
و چشم وی کور شد. و مجنون بنی عامر گفت :
فلو کنت اعمی اخبط الارض بالعصا
اصم و نادتنی اجبت المنادیا.
سپس کور و کر گردید. ابوشبل در هجو ابوعمرو شیبانی گوید:
قد کنت ارجو اباعمرو اخاثقة
حتی المت بنا یوماً ملمات
فقلت و المرء تخطیه منیته
ادنی عطیته ایای میات
فکان ما جاد لی لاجاد عن سعة
ثلاثة ناقصات مدلهمات
ما الشعر ویح ابیه من صناعته
لکن صناعته بخل و بالات
و دن خل بفتل فوق عاتقه
فیه رُبیثاء ۞ مخلوط و صحناة
فلو رأیت اباعمروو مشیته
کأنه جاحظالعینین نهات ۞ .
و محمدبن اسحاق الندیم گوید او راست : کتاب الختم . کتاب النوادر. کتاب اشعار القبائل ، که آنرا به ابن هرمة ختم کرده است . کتاب الخیل . کتاب غریب المصنف . کتاب غریب اللغات . کتاب غریب الحدیث . کتاب النوادر الکبیر، که سه نسخه است . ابوالطیب لغوی در کتاب مراتب النحویین گوید: چون ابوعمرو بر کتاب الختم [ الجیم ؟ ]بخل میورزید، کسی آنرا بر او نخوانده است و از این کتاب روایت درست نیست . ابوبکر خطیب در کتاب خود، نام وی آرد و گوید وی کوفی است و ببغداد مسکن گزید و ازرکین شامی در این شهر حدیث گفت . پسر وی عمرو و احمدبن حنبل و ابوعبید قاسم بن سلام از او روایت دارند. وی مردی ثقه و فاضل و عالم بکلام عرب و حافظ لغات و نبیل بود. کتاب شعراء مضر و ربیعه و یمن را تا ابن هرمةبساخت و در حدیث سماع بسیار دارد و عمری دراز یافت که از نود بگذشت . و او در پیش خواص از اهل علم و روایة مشهور و معروف است . و خرده ای که عوام بر وی گیرنداستهتار او به نبیذ و نوشیدن آنست . ثعلب گوید: علم و سماع ابوعمرو ده چندان علم و سماع ابوعبیده است و حال آنکه در مردم بصره در علم و سماع چون ابوعبیده نبود. یاقوت گوید ثعلب در تفضیل خود ابوعمرو را بر ابوعبیدة مبالغه کرده است و نمیتوانم گفت که خداوند درعهد ابوعبیده ، چون او راویه و عالمی آفریده باشد. یونس بن حبیب گوید: دخلت علی ابی عمرو الشیبانی و بین یدیه قمطر فیه امناء من الکتب یسیرة فقلت له ایها الشیخ هذا علمک فتبسم الی و قال انه من صدق کثیر. منذری در کتاب خود، نظم الجمان ، که آنرا بخط ابی منصور ازهری خواندم ، آرد که ابوبکر محمدبن احمدبن النضر المننی ۞ گوید: ابن صبیح مرا گفت پدر تو، یعنی نضر، گفت در شب پنجشنبه نزد اسماعیل بن حمادبن ابی حنیفه بودم که ابوعمرو شیبانی درآمد، اسماعیل بن حماد مرا گفت : این شیخ کیست ؟ گفتم ابوعمرو شیبانی عالم عربیت است ، و در این هنگام 115 سال از عمراو گذشته بود، سپس روی بدو کردم و از روزگار و سن او پرسیدن گرفتم ، مرا گفت مقصود چیست ؟ گفتم مرا چنین رسیده است که قرآن را مخلوق میدانی ؟ گفت آری . گفتم کدام وقت آنرا خلق کرد پیش از تکلم بآن یا پس از آن واسحاق مدتی سر فروافکند و خاموش بود و سپس سر برداشت و گفت : تو شیخی جدلی باشی ، این عقیده ٔ من و عقیده ٔامیرالمؤمنین است . سعید گوید: بامداد جمعه ای که روز مجلس ابوعمرو بود، پیش او شدم و بدو نزدیک گردیدم و گفتم : یا اباعمرو ترا با اسماعیل بن حماد چه افتاده است ؟ گفت من اخبرک ؟ احمد ۞ بن ابی غالب ؟ اله ُ عن هذا فان هذا بی عارف یعنی المأمون دعوا هذا لاتتکلموا به . رجوع بمعجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 صص 233 - 237 و رجوع بروضات الجنات ص 100 والاعلام زرکلی (ذیل شیبانی ) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
شیخ ابواسحاق احمد بن حلاج اطعمه، معروف به بسحاق اطعمه، شاعر پارسی گوی نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم و سدهٔ نهم بود. او در نیمه دوم سده هشتم هجری قمری در شیراز م...
ابو اِسْحاقِ اِلْبیری، ابراهیم بن مسعود بن سعید تُجیبی (د 459 یا 460ق/1067 یبا 1068م)، شاعر و فقیه مالکی اواخر عصر امویان و دورۀ ملوک الطوایف در اندلس...
اسحاق‌آباد یکی از روستاهای شهرستان زيرخان در استان خراسان رضوی در شمال شرقی ایران است. این روستا مرکز بخش اسحاق‌آباد از توابع این شهرستان قرار دارد. ف...
ابراهیم بن اسحاق . [ اِ م ِ ن ِ اِ ] (اِخ )نام شش تن از محدثین و هر شش بضعف روایت منسوبند.
ابراهیم بن اسحاق . [ اِ م ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ماهان بن بهمن بن نسک ارّجانی فارسی ، معروف بموصلی . رجوع به اسحاق بن ابراهیم موصلی...
خواجه اسحاق افندی . [ خوا / خا ج َ / ج ِ اِ حا اَ ف َ ] (اِخ ) رجوع به مولی احمدبن خیرالدین آمدینی شود.
باغ اسحاق بن عمران . [ غ ِ اِ ق ِ ن ِ ع ِ ] (اِخ ) از طسوج لنجرود. (تاریخ قم ص 113).
ابراهیم بن اسحاق اباضی . [ اِ م ِ ن ِ اِ ق ِ اِ ] (اِخ ) یکی ازرؤسای اباضیه . کتاب الامامه از اوست . (ابن الندیم ).
طائفه ای در روستای امامزاده عبدالله (اسکومحله) آمل . که در دو طرف جاده اصلی به طرف امامزاده عبدالله (ع) زندگی میکنند.بیش از 550خانوار و مردمانی با فره...
ابراهیم بن اسحاق شکستانی . [ اِ م ِ ن ِ اِ ق ِ ش ِ ک ِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم شکستانی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.