اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسحاق

نویسه گردانی: ʼSḤAQ
اسحاق . [اِ ] (اِخ ) ابن نصیر کاتب بغدادی . مکنی به ابی یعقوب . او بدیوان مصر، بعد از محمدبن عبداﷲبن عبدکان ، کاتب رسائل بود. ابن زولاق گوید وفات او در سنه ٔ 297 هَ . ق . است . و همو گوید که ابوجعفر محمدبن عبداﷲبن عبدکان از روزگار احمدبن طولون عهده دار مکاتبات و رسائل بود و مکاتبات وی و جوابهای آنها تا زمانی که ابویعقوب اسحاق بن نصیر بغدادی از عراق بیامد و مشغول کار خواست شد موجود است . ابن عبدکان او را گفت به چه کارمشغول میشوی ؟ گفت به مکاتبات ، و جوابهای آنها و ترسل . ابوجعفر را نامه ها رسیده بود و پیش وی میبود. آنها را بدو داد و گفت جواب نامه ها بنویس . اسحاق نامه هابستد و بگوشه ای رفت و جوابها بنوشت و سپس نعلین خودزیر سر گذاشت و بخواب رفت و چون ابوجعفر از جای برخاست و قصد حجره ٔ خود داشت بر اسحاق بگذشت او را دید خفته و نامه ها پیش او گذاشته ، نامه ها برداشت و بخواند و در آنها تأمل کرد و اسحاق را باد میزد تا بیدارشد، او را گفت نویسندگی از که آموختی ؟ و وی را چهل دینار مشاهره مقرر کرد و تا مرگ ابوجعفر در خدمت وی بود و چون ابوجعفر مرد علی بن احمد الماذرائی متولی کتابت شد اسحاق را از کار بر کنار کرد و جواب نامه هائی را که رسیده بود خود بنوشت و آنها را بر ابوالجیش خمارویه بن احمدبن طولون عرض کرد. ابوالجیش او را گفت «ما هذه الالفاظ التی کانت تخرج من ۞ عنی ». علی بن احمد برفت و نامه ها از نو بازگشت باز ابوالجیش جوابها نپسندید و نپذیرفت ، علی بن احمد بیرون شد و گفت اسحاق بن نصیر را بخوانید، او را بیاوردند، علی وی را گفت این نامه ها را جواب کن و اسحاق چنان کرد و علی آنها را بر ابوالجیش عرض کرد، ابوالجیش گفت سخن اینست ، و آن مهملات چه بود؟ علی گفت : کاتبی با ابوجعفر بود، و بیمار شد و اکنون او را احضار کردم . ابوالجیش گفت او را پیش من آرید. اسحاق را نزد وی بردند. او را گفت مشاهره ٔ تو چند باشد؟ اسحاق گفت چهل دینار. ابوالجیش علی بن احمد را گفت او را سالیانه چهارصد دینار مقرر کرده اند و تو او را ماهانه ، چهارصد دینار مقرر کن . و اسحاق را گفت از حضرت ما دور مشو، و کار او بدانجا کشید که هزار دینار مشاهره داشت و آن مال بدیگران می بخشید. گویند وقتی سه هزاردینار ببغداد فرستاد، و بدست احمدبن الولید تاجر، خال قاضی مصر، به ابی العباس مبرد و ابی العباس ثعلب و وراقی که با وی آشنائی داشت ، تا بهر یک هزار دینار بدادند. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 237 و 238).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم النهشلی . بوسایطی از علی (ع ) آرد که فرمود: رحم اﷲ عثمان لو ولیته لفعلت ما فعل فی المصاحف . (المصاحف ص ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم هروی مکنی به ابوموسی . رجوع به ابوموسی اسحاق ... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی اسرائیل .از فقها و محدثین عهد متوکل . رجوع بمناقب الامام احمدبن حنبل تألیف ابن الجوزی چ مصر ص 375 و 386 شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی بکر حنفی مکنی به ابوالمکارم و ملقب به ظهیرالدین . متوفی بسال 710هَ . ق . او راست : فتاوی الولوالجی . (کشف الظن...
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابی جعفر فَرّاء کوفی . وی پوست فروش بود.شیخ طوسی او را در کتاب رجال از اصحاب صادق (ع ) شمرده . و ظاهراً امامی باشد....
اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) ابن ابی الحسن ابراهیم بن مخلدبن ابراهیم المروروذی . رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن مخلد شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی طلحة الانصاری . محدث است و ابن قتیبه در عیون الاخبار بوسایطی از او روایت کرده است . (عیون الاخبار ج 2 ص 110)...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی محمد یحیی بن المبارک العدوی الیزیدی . او زاهد و از اهل حدیث بوده است . (ابن الندیم ). و رجوع به یزیدیین شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی الورس . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی هلال . ابن ابوعمرو از صادق (ع ) بتوسط وی روایت کرده است . (کتاب کافی باب زنا از باب نکاح ) (تنقیح المقال ج 1...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۴۵ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.