اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یساربن خیار فارسی الاصل مدنی . شیخ طوسی در رجال خود یک بار او را در عداد اصحاب زین العابدین علی بن الحسین (ع ) شمرده گوید: مولای قیس بن محزمه و پدر محمدبن اسحاق صاحب المواقدی [ ظ: المغازی ] بود. و مرتبه ٔ دیگر او رادر عداد اصحاب باقر محمدبن علی بن الحسین (ع ) شمرده گوید مولای قیس بن محزمه یا مولای فاطمه بنت عقبة و پدرصاحب سیره (محمدبن اسحاق ) باشد - انتهی . (تنقیح المقال ج 1 ص 122). خطیب در تاریخ بغداد گوید: خیار جدّاسحاق بنده ٔ قیس بن محزمةبن مطلب بن عبدمناف بود. او را در جنگ عین التمر اسیر کردند و این اولین اسیر بودکه از عراق بمدینه آوردند، و نیز گوید: وی فارسی بود، و سه پسر داشت : محمد (صاحب مغازی ) و عمربن اسحاق و ابوبکربن اسحاق . (تاریخ بغداد ج 1 ص 214 و 216).
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
شیخ ابواسحاق احمد بن حلاج اطعمه، معروف به بسحاق اطعمه، شاعر پارسیگوی نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم و سدهٔ نهم بود. او در نیمه دوم سده هشتم هجری قمری در شیراز م...
ابراهیم بن حمادبن اسحاق بن حماد. [ اِ م ِ ن ِ ح َم ْ ما دِ ن ِ اِ ق ِ ن ِ ح َم ْ ما ] (اِخ ) از فقها و روات مالکی و مکنی به ابواسحاق است . از ...