اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یوسف الجرجانی الدیلمانی . از ثقات است و از سفیان بن عیینة و حفص بن عمر العدنی و طارق بن عبدالعزیز المکی سماع داردو عقیل بن یحیی و پسر وی عبداﷲ از او روایت کنند. وفات وی بسال 245 هَ . ق . است . ابونعیم بوسایطی از او و او بوسایطی از رسول (ص ) روایت کند که فرمود: من خالف دین اﷲ من المسلمین فاقتلوه و من قال لااله الاّ اﷲ محمد رسول اﷲ فلا سبیل لاحد علیه الا من اصاب حدّاً فانه یقام علیه . (ذکر اخبار اصبهان چ لیدن ج 1 ص 216).
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابویعقوب . رجوع به اسحاق بن جریر... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابویعقوب . رجوع به اسحاق بن سلیمان الاسرائیلی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابویعقوب . رجوع به اسحاق بن عمار شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابویعقوب . رجوع به اسحاق بن محمدبن علی بن سعید المدینی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابویعقوب . رجوع به اسحاق بن نصیر... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابویعقوب . رجوع به اسحاق بن یزیدبن اسماعیل شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابویعقوب بن ابراهیم الخطابی . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابویعقوب نهرجوری . رجوع به ابویعقوب اسحاق نهرجوری شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ادیب بن عبداﷲ اسحاق الدمشقی . نزیل بیروت و مصر، کاتب و بارع . مولد وی دمشق سال 1856 و وفات 1885 م . پدر او را دیب یا ذ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) اردبیلی ملقب به شیخ صفی الدین . رجوع بصفی الدین ... شود.