اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوهارون جرجانی . شیخ طوسی در کتاب رجال خود وی را از اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید سند ما بوی می رسد. (تنقیح المقال ج 1 ص 111).
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوحذیفة. رجوع به اسحاق بن بشر قرشی ... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالحسن . رجوع به کسائی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به اسحاق بن محمدبن ابراهیم ... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به اسحاق بن ابراهیم تمیمی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به اسحاق بن حسین بن بکران شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به اسحاق بن یحیی بن شریح شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوحکیم . رجوع به اسحاق بن یوحنا شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوسلیمان بن عبداﷲبن ابی فروة. محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوطاهر. رجوع به اسحاق بن موهوب بن احمد... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالظاهر. رجوع به اسحاق بن علی حنفی شود.