اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسحاق

نویسه گردانی: ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ادیب بن عبداﷲ اسحاق الدمشقی . نزیل بیروت و مصر، کاتب و بارع . مولد وی دمشق سال 1856 و وفات 1885 م . پدر او را دیب یا ذئب نامید و او برادری داشت بنام نمر و سپس نام ایشان به ادیب و عونی تبدیل شد (و عونی تا سال 1928 م . حیات داشت و در بیروت شغل وکالت عدلیه میورزید). ادیب مبادی علم را در مدرسةالعازریین دمشق فراگرفت . آنگاه پدر وی به بیروت انتقال یافت و در برید عثمانی استخدام شد و ادیب بعض دروس خویش را بدو لغت عربی و فرانسوی در مدرسة الاَّباء الیسوعیین در بیروت باتمام رسانیده و با مؤلف معجم المطبوعات دوست بود. وی در ده سالگی شعر میسرود و حافظه ای عجیب داشت و بدرس لغت عربی اقبال کرد و در آن براعت یافت و متصدی تحریر جریده ٔ ثمرات الفنون و سپس جریدة التقدم در بیروت شد و به نوشتن روایات تمثیلی با صدیقه سلیم نقاش بیروتی آغاز کرد و دو سال با ادیب سلیم شحاده و سلیم الخوری در انشاء کتاب آثار الادهار مشغول بود. سپس بمصر شد و در حلقه ٔ شاگردان جمال الدین افغانی درآمدو از تعلیمات او منتفع شد و در سلک محافل فراماسون وارد گردیده و در آن مقامی رفیع یافت و در زمره ٔ افرادی که در نهضت وطنیه شرکت داشتند داخل شد و جریده ای بنام «مصر» ایجاد کرد و مردم به انشای آن معجب بودند و نویسندگان زمان بتقلید سبک ادیب آغاز کردند و حکومت از تأثیر جریده ٔ مصر در نفوس مردم آگاه شد و آنرا توقیف کرد. اسحاق به پاریس رفت و روزنامه ٔ خود رابدانجا بنام «مصر القاهره » انتشار داد. ولی بدرد سینه مبتلی شد و در آنجا بسواحل شام رفت و تا گاه مرگ در قریة الحدث لبنان اقامت داشت . او راست : 1 - الباریسیة الحسناء، داستانی ادبی که در مصر بطبع رسیده است . 2 - الدرر، منتخباتی از منشآت مؤلف ، که جرجس میخائیل نحاس محرر جریدة المحروسة آنرا جمع کرده است ، طبع مطبعة المحروسة اسکندریه 1303 هَ . ق . و بار دیگردر بیروت ، مطبعة الادبیة بسعی شقیقه عونی اسحاق 1909م . به طبع رسیده است . 3 - فکاهة العشاق و نزهة الاحداق (در غزل )، چاپ بیروت 1874 م . (معجم المطبوعات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) عطار کوفی ملقب بطویل . شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد أصحاب صادق (ع ) آورده . و کلینی در کافی باب طیب از باب ال...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) عقرائی یا عقرانی تمار. رجوع به اسحاق بن حسن بن بکران شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) عَقَرقوقی ، نسبت به عقرقوق دیهی در نزدیکی دُجیل ، در چهارفرسنگی شمال بغداد. شیخ طوسی در رجال خود وی را از اصحاب صادق...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) غکی (شیخ ...). یکی از فقهای شافعی . وی قاضی زبید بود. مولد وی سنه ٔ 1014 هَ .ق . در شهر مذکور. او در علوم رسمی یعنی فق...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) غنوی . یکی از اصحاب حضرت رسول (ص ) است . وی قبل از هجرت در معیّت خواهر خود از مکه ٔ مکرّمه بمدینه ٔ منوره رفت و شوهر ...
اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) فرائِضی . رجوع به اسحاق بن جندب شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) فزاری . کلینی در باب میراث خنثی از کافی و شیخ طوسی در همان باب از تهذیب روایتی از ابن مسکان از وی از حضرت صادق (...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) قرائضی . رجوع به اسحاق بن جندب شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) قرامانی ملقب به جمال الدین معروف بجمالی خلیفه . متوفی بسال 930 یا 934 هَ .ق . او راست : رسالة فی دوران الصوفیة و رقصه...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) قمی . شیخ طوسی در کتاب رجال او را در عداد اصحاب باقر (ع ) شمرده ، و در فهرس گوید او را کتابی است که احمدبن زید خزاعی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.