اسحاق
نویسه گردانی:
ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) خضرمی . یکی از افراد جیش عمر سعد در یوم الطف . او پیراهن امام شهید را از تن مبارک او بیرون کشید و گویند بعلت برص مبتلا گشت .
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۷ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمن . رجوع به اسحاق بن بشر شود.
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابوعبدالرحمن بن عطاء خراسانی . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. رجوع به اسحاق بن محمدبن زنگی ... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابوعثمان . رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن زید... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوعمرو. رجوع به اسحاق بن مرار الشیبانی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوعون . رجوع به اسحاق بن علی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالقاسم . رجوع به اسحاق بن محمدبن اسماعیل شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابومحمد. رجوع به اسحاق بن محمدبن ابراهیم بن عبدالجبار... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابومحمد. رجوع به اسحاق الازرق شود.