اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسرار

نویسه گردانی: ʼSRʼR
اسرار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سِرّ ۞ . رازها. (منتهی الارب ). نهانی ها. بنات الصدور. (المرصع). بنات الضمیر. (المرصع). رجوع به سِرّ شود :
تو گوئی از اسرار ایشان همی
فرستد بدو آفتاب اسکدار.

عنصری .


با وی [ احمد بوعمرو ] خلوتها کردی [ سبکتکین ] و شادی و غم و اسرار گفتی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 200).
ندانم کس چنین اسرار گفتست
ندانم کین چنین گوهر که سفتست .

ناصرخسرو.


عیبه ٔ اسرار نبی بُد علی
روی سوی عیبه ٔ اسرار کن .

ناصرخسرو.


پنهان کند اسرار ملک لیکن
اسرار سپهر آشکار دارد.

مسعودسعد.


چو مردمان شب دیرنده عزم خواب کنند
همه خزانه ٔ اسرار من خراب کنند.

مسعودسعد.


زنان را با غوامض اسرار مردان چه کار. (کلیله و دمنه ). برزویه گفت قویتر رکنی بناء مودّت را کتمان اسرار دوستانست . (کلیله و دمنه ). اما مفتاح همه ٔ اغراض کتمان اسرار است . (کلیله و دمنه ). شیر... او را [ گاو را ] ... محرم اسرار خویش گردانید. (کلیله و دمنه ). و اهلیت این امانت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت . (کلیله و دمنه ).
بشنو از این پرده و بیدار شو
خلوتی پرده ٔ اسرار شو.

نظامی .


پیر در معراج خود چون جان بداد
در حقیقت محرم اسرار شد.

عطار.


هرکه را اسرار حق آموختند
مُهر کردند و دهانش دوختند.

مولوی .


خطبه ٔ ملّت و دین از سر گیر
کشف اسرار یقین از سر گیر.

جامی .


|| ج ِ سَرَر و سُرَر. خطوط کف دست و شکنهای آن . خطها که بر کف دست باشد: اسرار کف ّ؛ خطوط آن . || ج ِ سِرَر، بمعنی آنچه بریده شود از ناف کودک و پوست سماروغ و گل خاک که بر وی چفسیده باشد و آخر شب از ماه و شکنهای کف دست و پیشانی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اصرار. [ اَ] (اِخ ) نام قبیله ای از عرب که در قلعه ٔ صُرَر ۞ سکونت دارند. (منتهی الارب ).
اصرار کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ثبات و دوام ورزیدن و ایستادگی کردن در کاری . و نیز لجاجت کردن و ایستادگی نمودن . (ناظم الاطباء). سماجت...
اصرار نمودن . [ اِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) اصرار کردن یا سماجت نشان دادن : مجال صبر کجا ماندم چو در حق من زمانه بر سر باطل نماید این...
اصرار داشتن . [ اِ ت َ ] (مص مرکب ) چیزی را بسماجت مطالبه کردن و خواستن ، مثال : فلان اصرار دارد نجاری بیاموزد. (از فرهنگ نظام ) . ثبات داشتن...
اصرار ورزیدن . [ اِ وَ دَ ] (مص مرکب ) سماجت کردن . ابرام ورزیدن . مُصِر بودن . اصرار کردن . پافشاری کردن . تأکید کردن . و رجوع به اصرار کردن ...
اصرار و ابرام . [ اِ رُ اِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) پافشاری و سماجت . دنبال کردن کاری با تأکید و سماجت .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.