اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسراف

نویسه گردانی: ʼSRʼF
اسراف . [ اِ ] (سریانی ، اِ) عبد. بنده .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اسراف . [ اِ ] (ع مص ) ۞ گزاف کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گزافه کاری . ایعاث . اقعاث . گزاف کردن . (زوزنی ). درگذشتن از حدّ میانه . از حدّ ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اسراف کار. [ اِ ] (ص مرکب ) ۞ که گزاف خرج کند. ول خرج . مسرف . مبذّر.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اصراف . [ اِ ] (ع مص ) بگردانیدن . (از منتهی الارب ). اصراف از چیزی ؛ رد کردن از آن و راندن آن .(از المنجد). بازگرداندن چیزی . (از اقرب الموار...
اصراف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صَرف . (آنندراج ). رجوع به صرف شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.