اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسکندر

نویسه گردانی: ʼSKNDR
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (از یونانی ، اِ) (از یونانی الکساندرس ۞ ، مرکب از الکس ُ ۞ بمعنی یاری کرد + آندرس ۞ و آنر ۞ بمعنی مرد؛ جمعاً یعنی یاور و یاری کننده ٔ مرد) اصل آن الکسندر است ؛ عرب الف و لام آنرا تعریف شمرده الاسکندر گفته است . (تنقیح المقال ج 1 ص 124). جوالیقی گوید: و قرأت علی ابی زکریاء، یقال «اَسکندر» و «اِسکندر» بکسر الهمزة و فتحها و قال : هکذا ذکره ابوالعلاء فقال لی : هی کلمة اعجمیة، لیس لها فی کلام العرب مثال . (المعرب چ احمد محمد شاکر ص 41). نام گروهی از مردان یونانی و رومی و مسلمان .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن قرایوسف ، از سلسله ٔ قراقویونلو (839-841 هَ . ق .) بعد از وفات قره یوسف قراقویونلو لشکری که بجلوگیری شاهرخ میرف...
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن (ملک ) کیومرث ، ملقب بجلال الدین . پس از مرگ ملک کیومرث بسال 857 هَ . ق . رستمدار بین دو پسر او کاوس و اسکندر...
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن نماور، برادر ملک حسام الدولة اردشیربن نماور است . وی پس از مرگ برادر خویش بسال 640 هَ . ق . در ناتِل (طبرستا...
اسکندر. [ اِ ک َدَ ] (اِخ ) ابن یعقوب بن آبکار. ادیب و تاریخ دان ارمنی الاصل . مولد او بیروت است و هم بدانجا در سنه ٔ 1303هَ . ق . در گذشته اس...
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) اغلان . یکی از اعیان امرای الیاس خواجه خان که در محاربه ٔ با امیرحسین و امیرتیمور مقید گردیده بقتل رسید. (حبیب ا...
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) بطلمیوس ، معروف به اسکندر دوم . رجوع به اسکندر دوم شود.
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ](اِخ ) بطلمیوس نهم . از بطالسه ٔ مصر. پس از فوت بطلمیوس هفتم زن وی زمامدار گردید. او میبایست یکی از دوپسر خود را همکار خ...
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) جلال الدوله . در اواخر سال 743 هَ . ق .، امیر وجیه الدین مسعود از سلسله ٔ سربداران از استرآباد بقصد تسخیر مازندران و ...
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) جلال الدین . رجوع به اسکندربن کیومرث شود.
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) چهارم . رجوع به اسکندربن اسکندر شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۷/۰۹/۱۱
0
0

نام یونانی الکساندر (مرد دفاع کننده) در ایران به صورت سکندر (سکندر) یا اسکندر تلفظ شده است که این خود در زبانهای ایرانی می توانست از کلمه سکِندَ (شکست) به معنی شکست دهنده (از القاب ایزد مهر) گرفته شود. احتمالاً از اینجاست که بنای چارتاقی نیاسر (مهرابۀ
نیاسر) به اسکندر نسبت داده شده است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.