اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسکندر

نویسه گردانی: ʼSKNDR
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ](اِخ ) بطلمیوس نهم . از بطالسه ٔ مصر. پس از فوت بطلمیوس هفتم زن وی زمامدار گردید. او میبایست یکی از دوپسر خود را همکار خویش قرار دهد و چون ملکه پسر بزرگتر را که به بطلمیوس هشتم سوتَر دوم لاتیرا موسوم بود، دوست نمیداشت و او را در زمان سلطنت شوهر خود بقبرس فرستاده بود، پسر کوچکتر را که موسوم به بطلمیوس نهم اسکندر بود برای همکاری برگزید. مردم درین موقع دخالت کرده از ملکه خواستند که پسر بزرگتر را از قبرس برای معاونت در زمامداری بخواهد و پسر کوچکتر را بسمت والی بقبرس بفرستد. او راضی شد ولی قبلاً پسر بزرگتر را مجبور کرد زن و خواهر خود را که کلئوپاتر نام داشت طلاق بدهد، زیرا این زن را بسیار جاه طلب میدانست . پس از آن ، ملکه با لاتیرا امور دولت بطالسه را اداره میکرد، تا آنکه لاتیرا برخلاف میل مادر به آن تیوخوس سیزیکی کمک کرد و این قضیه باعث شد که ملکه قشون رابپسر بزرگتر شورانیده پسر کوچکتر را بتخت نشانید. لاتیرا که والی قبرس شده بود پس از چندی بنابر دسائس ملکه مجبور گردید از قبرس بیرون رود و پس از آن اعلان جنگ بمادر داد. در ابتداء اسکندر میخواست از سلطنت استعفا کند، ولی ملکه مانع شده گفت محکم در جای خود بنشین بعد طولی نکشید که اسکندر مادر خود ملکه را کشت و از جهت نارضامندی مردم فرار کرد و خواست بقبرس برود ولی در راه درگذشت (89 ق .م .) و لاتیرا را از قبرس خوانده بر تخت نشانیدند. (ایران باستان ج 3 ص 2157).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
اسکندر شیرازی . [ اِ ک َ دَ رِ ] (اِخ ) (سلطان ). رجوع باسکندربن عمر شیخ و ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 124 و 126 شود.
کلاته اسکندر. [ ک َ ت ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان کاریز نو بالاجام بخش تربت حیدریه و محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیا...
آیینه ٔ اسکندر. [ ن َ ی ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) رجوع به آینه ٔ سکندری شود.
اسکندر عادلشاه . [ اِ ک َ دَ دِ ] (اِخ ) یکی از ملوک بیجاپورهندوستان . وی در سنه ٔ 1083 هَ . ق . جانشین پدر خود علی عادلشاه ثانی گردید. و در سا...
نگاه کنید به: ریشه شناسی واژه ی اسکندر در همین لغتنامه
نگاه کنید به: ریشه شناسی واژه ی اسکندر در همین لغت نامه
نگاه کنید به: ریشه شناسی واژه ی اسکندر در همین لغتنامه
اسکندر روزافزون . [ اِ ک َ دَ رِ رو اَ ] (اِخ ) نوکر سید غیاث الدین و سپس سید مرتضی . والی ساری او را تربیت کرد و زمام امور ملک و مال را در قبض...
اسکندر طرالینوس . [ اِ ک َ دَ رِ ؟ ] (اِخ ) ۞ یکی از اطبای یونان . وی در مائه ٔ ششم م . در عهد یوستی نیانوس در شهر قدیم تراله یعنی سلطان حصا...
اسکندر افرودیسی . [ اِ ک َ دَ رِ اَ ] (اِخ ) ۞ ابن الندیم گوید او به روزگار ملوک الطوائف میزیست پس از اسکندر.و او جالینوس را دریافته و میان ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۹ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.