اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابان . نجاشی  کتاب  «المؤمن  والکافر» او را روایت  کرده  است . شیخ  طوسی  در کتاب  رجال ، اسماعیل بن  ابان  حناط را در شماره ٔ اصحاب  صادق  (ع ) آورده ، و در کتاب  فهرست  دوتن  بنام  اسماعیل بن  ابان  با دو طریق  روایت  مختلف  یادکرده  است . و اسماعیل بن  ابان  وراق  در مختصر ذهبی  و تقریب  ابن  حجر یاد شده  است . (تنقیح المقال  ج 1 ص 126).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) اول  ایوبی . رجوع  به  صالح  و رجوع  به  کتاب النقود ص  137 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) باخرزی  (امام ). رجوع  به  باخرزی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) بجلی . رجوع  به  اسماعیل  جبلی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) بلیغ. رجوع  به  بلیغ شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) تبان . رجوع  به  اسماعیل بن  اسود شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) توفیق . مدرس مدرسه ٔ محمدیةالامیریة. او راست : علم  تدبیرالصحة که  آنرا بمعاونت  سعودی  ابراهیم  تألیف  کرد و در مصر بسال  13...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) جبلی . در جامعالرواة اردبیلی  آمده است  که  در باب  نماز عید از کتاب  استبصار ابان بن  عثمان  از وی  روایت  کند و او از ابوجعف...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) جرجانی  (سید...) بن  حسن بن  محمدبن  محمودبن  احمد حسینی  مکنی  به  ابوابراهیم  و ابوالفضائل  و ملقب  به  زین الدین  (یا شرف ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) جوهری . رجوع  به  اسماعیل بن  حماد الجوهری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) چشتی . رجوع  به  ترجمه ٔ احمد چشتی  در همین  لغت نامه  شود.