اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن  ابراهیم بن  بزه . در ایضاح الاشتباه  علامه  «بَزه »، در برخی  نسخ  نجاشی  «بَزّ»، بی  هاء و بقول  شهید ثانی  «بَزّه » و بقول  ابن  داود «بُرّه » با راء. شیخ  طوسی  دررجال  خود او را در شمار اصحاب  صادق  (ع ) آورده  گوید:قصیر کوفی  است . نجاشی  نیز او را یاد و شیخ  در فهرست ، کتاب  وی  را روایت  کرده  است . و شرح  احوال  او در کتب رجال  متأخر نیز یاد شده . (تنقیح المقال  ج 1 ص 127).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) قوشچی . از امرای  ملک  اشرف  چوپانی . رجوع  به  ذیل  جامعالتواریخ  رشیدی  تألیف  حافظ ابرو ص  178 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) کاتب . رجوع  به  اسماعیل  ابواحمد کاتب  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) کاتب . رجوع  به  اسماعیل بن  ابی سهل بن  نوبخت  و اسماعیل بن  نوبخت  و رجوع  بفهرست  عقدالفرید شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) کلکلی . صاحب  طبس . از رؤسای  باطنیه  در زمان  سلطان  سنجر و سلطان  برکیارق . (اخبار الدولة السلجوقیه  تألیف  صدرالدین  ابوا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) کمال الدین . شاعر. رجوع  به  کمال الدین  اسماعیل  و تذکره ٔ دولتشاه  سمرقندی  و روضات الجنات  ص  59 و مجمعالفصحاء و تاریخ  ادبی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) مجدالدین . رجوع  به  اسماعیل  سنکلونی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) محمدبن  مهاجربن  عبید. رجوع  به  اسماعیل بن  ابی خالد شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (پاشا) مصطفی  الفلکی  (1240 - 1319 هَ . ق .). وی  علوم  ریاضی  را در پاریس  آموخت  و حکومت  مصر او را واداشت  تا مکانیک  عملی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) معزالدین . رجوع  بمعزالدین  اسماعیل  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) معشوقی . یکی  از رجال  شعبه ٔ ملامیه  از طریقت  بایرامیه  است . (قاموس  الاعلام  ترکی ).