اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) 
 ۞  ابن  ابراهیم  خلیل  (ع ). مؤلف  تاریخ  گزیده  گوید: ساره  (زوجه ٔ ابراهیم ) هاجر را با ابراهیم  بخشید، ابراهیم  را ازو پسری  آمد در هشتادوشش سالگی ، او را اسماعیل  نام  نهاد، ساره  را بدان  رشک  خاست ، اسماعیل  را ختنه  کرد و بر همه ٔ مسلمانان  واجب  شد. چون  اسماعیل  دوساله  شد ساره  با هاجر شکیبا نبود، ابراهیم  (ع ) هاجر و اسماعیل  را بزمین  مکه  برد، آنجا بگذاشت ، ببرکت  اسماعیل آب  زمزم  پیدا شد و چون  قوم  بنی جُرْهُم  بواسطه ٔ آب  آنجا آمدند اسماعیل  در میان  ایشان  پرورش  یافت ، چون  اسماعیل  چهارساله  شد امرقربان  رسید، و آن  چنان  بود که  ابراهیم  (ع ) نذر کرده بود که  اگر او را پسری  بود قربان  کند، درین  وقت  فرمان  آمد که  بوعده  وفا نماید. ابراهیم  (ع ) اسماعیل  را قربان  خواست  کرد، چون  از پدر و پسر در آن  کار گرانی  طبع نبود حق  تعالی  نیت  پذیرفت  و از بهشت  گوسفندی  بکوه  ثیب  
 ۞  بحدود مکه  فرستاد تا بعوض  اسماعیل  قربان  کرد. بعد ازین  به  یک سال  اسحاق  از ساره  بسن  هفتادسالگی  متولد شد. چون  اسماعیل  بحدّ مردی  رسید، از بنی جرهم  زن  خواست ، ابراهیم  بدیدن  اسماعیل  رفت ، اسماعیل  بشکار بود، زن  اسماعیل  ابراهیم  را (ع ) خدمتی  نکرد، ابراهیم  (ع ) گفت  اسماعیل  را بگو که  آستانه ٔ خانه  بدل  کن ، اسماعیل  زن  را طلاق  داد و دیگری بخواست . چون  خانه ٔ کعبه  که  شیث  ساخته  بود خراب  گشته بود، ابراهیم  و اسماعیل  بفرمان  خدای  تعالی  باز بنا کردند، حق  تعالی  حجرالاسود را بفرستاد تا در رکن  خانه نشاندند و حج  فرض  شد. (تاریخ  گزیده  چ  براون  ج 
1 ص 
33-
34). و هم  حمداﷲ مستوفی  گوید: اسماعیل  علیه السلام  را حق  تعالی  پیغمبری  داد، بعمالقه ٔ یمن  و حضرموت  فرستاد، پنجاه  سال  ایشان  را دعوت  دین  ابراهیم  میکرد که  ایمان  آوردند، چون  عمرش  بصدوسی  سال  رسید درگذشت . او را در جنب  مادرش  هاجر در حرم  کعبه  دفن  کردند. (تاریخ  گزیده  ج 
1 ص 
36). و رجوع  بهمان  کتاب  ص 
9، 
21، 
126، 
130، 
131 و 
849 شود. لقب  او ذبیح اﷲ است . مؤلف  قاموس  کتاب  مقدس  آرد: اسماعیل  (مسموع  از خدا) (سفر پیدایش  
16: 
1و 
17: 
20 و 
21: 
17)، و او پسر ابراهیم  بود که  هاجر برای  او تولید کرد و بدان  لحاظ بنظر حقارت  بخاتون  خود سارا نگاه  میکرد. و این  مطلب  سبب  آن  شد که هاجر و پسر وی  در تنگی  و تلخ جانی  افتند، لکن  ابراهیم  با وجودنبوتی  که  در سفر پیدایش  
16:
12 مکتوب  است  اسماعیل  رافرزند موعود می پنداشت  تا زمانی  که  سارا حامله  شده  اسحاق  را آورد. از آن  پس  هاجر و پسر او از حضور خاتون خود رانده  شدند و چون  هاجر کنیزک  مصریه  بود بملاحظه ٔحب  وطن  پسر خود را برداشته  راه  مصر گرفت  و در اثنای راه  حرارت  و تشنگی  بر ایشان  غلبه  کرد، بطوریکه  مشرف بهلاکت  بودند، لکن  اعجازاً رهایی  یافته  در بیابان  پاران  زیست  کردند. اسماعیل  صیادی  قوی  بازو گردید و زوجه ٔ مصریه ای  برای  خود نکاح  کرد و دوازده  پسر که  هر یک رأس  و رئیس  یکی  از طوایف  اعراب  بودند تولید کرد (سفر پیدایش  
25: 
13-
16) و او را دختری  نیز بود که  بحباله ٔ نکاح  عیصو درآمد (سفر پیدایش  
28:
9) و چون  ابراهیم  از دارفانی  بسرای  باقی  شتافت  اسماعیل  با اسحاق  برادر خود همدست  شده  وی  را بخاک  سپردند. و اسماعیل  در 
137 سالگی  جهان  را بدرود گفت . (سفر پیدایش  
25: 
17).
اما مسکن  اولاد او یعنی  اسماعیلیان از حویلا تا شور که  مقابل  مصر است  امتداد داشت  (سفر پیدایش  
25: 
18) یعنی  فیمابین  بحر قلزم  و سر خلیج  فارس  
 ۞ . بعدها آنها با نسل  یقطان بن  ابراهیم  که  سلسله ٔ چهارمین  سام  و نَسَب  به  یقشان بن  ابراهیم  میرسانند (سفر پیدایش  
25:
3) و گویا با بعضی  از برادران  یقطان  و یقشان  علاوه  بر طوایف  کوشی  که در جنوب  بودند (سفر پیدایش  
10: 
7) در تمام  شبه جزیره ٔ عربستان  ساکن  گردیدند. ذریه ٔ اسماعیل  برحسب  وعده ٔ الهی  که  در سفر پیدایش  (
17: 
20) مکتوب  است  بسیار و بی شمار شد و مقصد نبوت  در حق  او و ذریه ٔ او واضح  و مبرهن  گشت ، زانرو که  او خود مرد صحرائی  بوده  اکثر ذریّه ٔ او در مشرق  بدوی  و صحرانشین  میباشد و قصد از این  گفته  که  «در میان  برادران  خود ساکن  خواهند شد»، زندگانی  در میان  طوایف  و خویشان  میباشد و دست  هر کس  بضد آنها و دست  آنها بضد هر کس  بوده ، همواره  آتش  نزاع  و جدال  در میان  ایشان  افروخته  بود و صحرانشین  و غارتگربودند. طوایف  اعراب  بدوی  که  اسماعیل  را رأس  سلسله ٔخود میدانند با وجودی  که  اسماً رعیت  دولتند تا حال  هم  وحشی  و گردنکش  مانده اند - انتهی . اسماعیل  ملقب  بذبیح  است ، گویند او نخستین  کسی  بود که  بعربی  نوشت  و بدان  تکلم  کرد. اصل  سریانی  این  نام  بی  الف  وسط تلفظ میشود و از این  روی  در عربی  بی  الف  نوشته  میشود. مادروی  هاجر کنیزی  قبطی  مصری  از قریه ای  بود بنام  ام العرب  که  نزدیک  فرط است . (تنقیح المقال  ج 
1 ص 
126). و رجوع  باز قاموس الاعلام  ترکی  شود.