اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی الوقار، مکنی به ابوالفضل . اصل او از معره است و در دمشق اقامت گزید و ببغداد سفر کرد و نزد افاضل اطباء آن شهر علم آموخت و بتلمذ گروهی از علماء بغداد درآمد و از ایشان نیز دانش فراگرفت . سپس بدمشق بازگشت و در صناعت طب علماً و عملاً متمیز گردید. مردی بسیارخیر، نیکوطریقت ، خوب سیرت و بسیارذکاء بود و در خدمت سلطان ملک العادل نورالدین محمودبن زنگی بود و این پادشاه در طب بدو اعتماد داشت و در سفر و حضر از وی دور نمیشد و اسماعیل را از وی بهره ٔ بسیار و انعام فراوان بود و او و ملک العادل نورالدین در حلب در دهه ٔ اول ربیعالاول سال 554 هَ . ق . درگذشتند. (عیون الانباء ج 2 صص 161-162).
واژه های همانند
۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
شاهزاده اسماعیل . [ دَ / دِ اِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم . دارای 135 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ وشنوه . محصول آن ...
اسماعیل آباد خانی . [ اِ ] (اِخ ) دهی از دهستان یوسف آباد بخش تربت جام شهرستان مشهد، در 20000 گزی خاور تربت جام و 4000 گزی شمال شوسه ٔ نظامی ...
اسماعیل آباد سفلی . [ اِ دِ س ُ لا ] (اِخ ) دهی از دهستان گاوکان در سه فرسنگی مشرق گاوکان .
اسماعیل آباد بالا. [ اِ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 31000 گزی جنوب خاوری زرقان ، کنار راه فرعی بندامیر...
شاه اسماعیل اول . [ اِ ل ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ صفویه . رجوع به اسماعیل اول شود.
شاه اسماعیل دوم . [ اِ ل ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) از شاهان صفویه . رجوع به اسماعیل دوم شود.
شاه اسماعیل سوم . [ اِ ل ِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) از پادشاهان صفویه است پسر سید مرتضی و مادر او دختر سلطان حسین اوّل صفوی است . رجوع به شاه اس...
حافظ اسماعیل پاشا. [ ف ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به اسماعیل پاشا و قاموس الاعلام ترکی شود.
قلعه اسماعیل آقا. [ ق َ ع َ اِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 20هزارگزی شمال باختری ارومیه و پانصدگزی ...
اسماعیل آباد پائین . [ اِ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 6000 گزی راه فرعی بندامیر به کربان . جلگه ، معتدل ...