اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  احمد متولی . شرطه ٔ بغداد. رجوع  باخبار الراضی  باﷲ و المتقی  باﷲ چ  لندن  ص 135، 136، 139، 140 و 231 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) فرفور. متوفی  بسال  757 هَ . ق .وی  اسماعیل بن  ابراهیم  حلبی  معروف  به  ابن  فرفور و ملقب  به  عمادالدین  است . او بخدمات  د...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قالی . رجوع  به  اسماعیل بن  قاسم بن  عیذون ... و روضات الجنات  ص  103 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قراطیسی ، مملوک . او را نود ورقه  شعر است . (ابن الندیم ). و از اشعار اوست  درباره ٔ فضل بن  الربیع:لئن  اخطأت  فی  مدحَ-ک  م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قره کمال . رجوع  به  اسماعیل  قره مانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قره مانی  ملقب  به  مولی  کمال الدین  و معروف  به  قره کمال . او راست : حاشیه  بر شرح  عقایدالنسفی  و آن  حاشیه  بر حاشیه ٔ خی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قصری . وی  از اصحاب  شیخ ابوالنجیب  سهروردی  است . شیخ  نجم الدین  به  صحبت  وی  رسیده  است  و خرقه ٔ اصل  از دست  وی  پوشیده ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قصری  ملقب  به  کهف الدین . پدر او عمر نام  داشت  و او پدر شیخ  صدرالدین  عبداللطیف  شیخ  طریقت  مولانا معین الدین  احمدبن  اب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قَصیر. رجوع  به  اسماعیل بن  ابراهیم بن  بزه  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قلی خان . یکی  از امرای  ترکمانان  که  در محاربه  با شاهزاده  حمزه میرزا در سنه ٔ 990 هَ .ق . در دوفرسنگی  سلطانیه  شرکت  داشت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قنبره . رجوع  به  اسماعیل بن  محمد قمی  قنبرة شود.