 
        
            اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن  اسماعیل  نعالی . به  قول  مؤلف  مجمل التواریخ  خال  برکیارق  سلجوقی  بود. (مجمل  التواریخ  و القصص  ص 409). و در راحة الصدور (صص 141-142) نام  و نسب  وی  اسماعیل بن  یاقوتی بن  چغری بیک  برادر زبیده خاتون  مادر برکیارق . (مجمل التواریخ  و القصص  ص 409 حاشیه ٔ 3).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  حسن بن  حسین بن  بابویه  مکنی  به  ابوابراهیم . او و برادر وی  ابوطالب  اسحاق  را شیخ  منتجب الدین  (متوفی  585 ه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  حسن بن  قاسم  حسنی  طالبی  (متوفی  1078هَ . ق .). از ابناء ائمه ٔ یمن . وی  ادیب  و شاعر و دردیار یمن  مشهور بود ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  الحسین . رجوع  به  اسماعیل  جرجانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  حسین  مازندرانی  خاجویی . رجوع  به  مازندرانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  خداداد  ۞  ملقب  به  مجدالدین . قاضی  شیراز است  که  در نزد افراد خاندان  اینجو بعزت  تام  میزیسته  و مدرسه ای  د...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  ربیعبن  ابی سمال . رجوع  به  اسماعیل بن  ابی سمال  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  سعدبن  ابی وقاص . محدث  است . (المصاحف  ص 184). و در تاریخ  الحکماء قفطی  ص 162 بنقل  محمدبن  اسحاق  از وی  روایت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  عامربن  حبیب  مکنی  به  ابوعبدالحمید. وی  در اشبیلیه  کاتب  بود و او را ابوالولید میگفتند. اسماعیل  و پدر او را د...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  عبداﷲبن  علی بن  حسین . در کتاب  کافی  باب  اشارت  بر امامت  ابوجعفر باقر (ع ) روایتی  از ابراهیم بن  ابوالبلاد ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  عبداﷲ مستملی . او راست : شرح  تعرف  لمذهب التصوف .